مقدمه :
ویژگی های فردی، عوامل خانوادگی و مشکلات ناشی از مدرسه مهمترین دلایل افت تحصیلی دانش آموزان است .
یکی از مشکلات نظام های آموزشی هر کشور افت تحصیلی دانش آموزان است. کاهش یا افت عملکرد تحصیلی یکی از مسائل و مشکلات عمده ای است که برخی از خانواده ها و فرزندانشان با آن روبه رو می شوند. ما زمانی از این اصطلاح استفاده می کنیم که عملکرد درسی دانش آموز به طور پیوسته و در بیشتر درس ها یا درس های اساسی رو به کاهش می گذارد.
همچنین زمانی که ظرفیت یادگیری دانش آموز هنگام تحصیل، بعد از یک دوره موفقیت تحصیلی یا پیشرفت در حد متوسط بتدریج کاهش یابد یا تکرار پایه ای تحصیلی داشته باشد و به طور کلی نمرات او نسبت به ماه قبل یا سال های قبل سیر نزولی محسوسی از خود نشان بدهد، می گوییم دانش آموز دچار افت تحصیلی شده است که نشانه های آن شامل انجام ناقص تکالیف، حضور نامرتب در مدرسه، عدم رغبت تحصیلی، دست کشیدن ناگهانی دانش آموز از سعی و تلاش برای موفقیت تحصیلی است. این پدیده نه تنها آثار و پیامدهای مالی زیادی برای خانواده، مدرسه و اجتماع در بردارد، بلکه سلامت و بهداشت روانی آنان را نیز تهدید می کند. دانش آموزی که دچار افت تحصیلی می شود و انگیزه خود را برای فراگیری از دست می دهد نسبت به استعدادها و توانایی های خود بدبین می شود و اعتماد به نفس او کاهش پیدا می کند. با توجه به اهمیت این مساله در این نوشتار به برخی از مهم ترین عوامل تاثیرگذار بر افت تحصیلی می پردازیم.
روش تحقیق: اسناد مرورشده شامل مقالات منتشرشده در مجلات علمی داخلی و خارجی، پایاننامهها، مقالات ارائه شده در کنگرهها و گزارشهای سازمانی بوده است. نتایج بر اساس شیوع مصرف مواد اپیوئیدی (افیونی)، الکل، حشیش و ماریجوانا، کوکائین، مواد نیروزا، اکستازی و LSD در طول عمر، درماه گذشته، مصرف روزانه و نسبت دانشآموزان در جمعیت معتادان ارائه شده است.
یافتهها: این مطالعه حاکی از آن است که تمام مطالعات انجام شده مربوط به سالهای 1379 تا 1383 بوده است. تعداد زیادی از این مطالعات اشکالات متدولوژیک داشته است؛ معهذا الکل و پس از آن تریاک و حشیش شایعترین مواد مورد مصرف در دانشآموزان را تشکیل میدهند. همچنین تعداد دانشآموزان معتاد به مواد اپیوئیدی در کشور را میتوان بین شش هزار تا ده هزار نفر تخمین زد.
نتیجه: انجام مطالعات ملی در این زمینه با متدلوژی صحیح و پیشبینی روشهای صحیح پایش تغییرات شیوع و الگوهای مصرف مواد در دانشآموزان به تفکیک مقاطع مختلف تحصیلی و جنسیت ضرورت دارد.
مقدمه
مصرف مواد مخدر و وابستگی به آن پدیدهای مزمن و عودکننده است که با صدمههای جدی جسمانی، مالی، خانوادگی و اجتماعی همراه است. در حال حاضر اطلاعاتی در دست است که نشان میدهد مصرف مواد در میان نوجوانان و جوانان افزایش چشمگیری یافته است. از نظر اکثر افرادی که با نوجوانان کار میکنند مهمترین خطری که این گروه را تهدید میکند این است که آنها به عنوان واکنشی در قبال قرار گرفتن مکرر در موقعیتهای نامناسب از جمله احساس ناامنی، فشار، آشفتگی روانی، تعارض با والدین یا مشکلات زندگی روزمره به مواد مخدر پناه ببرند. سوءمصرف مواد مخدر در بسیاری از افراد از سنین دبیرستان آغاز میشود، بنابراین یکی از مهمترین راههای کاهش مصرف مواد مخدر در بزرگسالی کنترل آن در نوجوانی است (White, 2004:5).
بهدلیل اهمیت موضوع، تا به حال مطالعات نسبتاً فراوانی در زمینة همهگیرشناسی مصرف مواد در دانشآموزان در کشورهای مختلف صورت گرفته است. مطالعهای اپیدمیولوژی، طولی و ملی با نام MTF[1] از سال 1976 توسط جانستون و همکاران در آمریکا بر روی دانشآموزان دبیرستانی شروع شده و هر ساله نتایج آن منتشر میگردد. طبق آخرین گزارش، شیوع مصرف مواد غیرمجاز در بین دانشآموزان کلاس هشتم، دهم و دوازدهم تحصیلی طی یک سال به ترتیب 15 درصد، 31 درصد و 39 درصد بوده است. شایعترین مواد مورد مصرف در بین دانشآموزان کلاس دوازدهم ماریجوانا، آمفتامین، کوکایین ال.اس.دی. و مواد استنشاقی بوده که شیوع مصرف یک ماهه آن به ترتیب 9/19 درصد، 6/4 درصد، 3/2 درصد، 3/1 و 2/1 درصد گزارش شده است. در این مطالعه نشان داده شد که مصرف مواد غیرمجاز در دانشآموزان در دهه هشتم قرن بیستم میلادی افزایش و در دهه نهم کاهش و سپس در طی سالهای 1990 الی 1998 افزایش داشته است. شیوع مصرف یک ماهه هرویین در بین دانشآموزان کلاس دوازدهم 5/0 درصد بودهاست. در این تحقیق مصرفکنندگان مواد غیرمجاز به لحاظ نسبت جنسی برابر نبودهاند، خصوصاً در مورد موادی که بهطور شایعتر مصرف میشدهاند (Johnston et al, 2005:3).