معماری ایرانی

 معماری ایرانی


مقدمه

هنر جوهره‌ای است که در ذات هر ایرانی به فضل الهی به ودیعه نهاده شده است. به همین علت جلوه‌های هنر در تمام مظاهر و مقوله های زندگی ایرانی مانند:‌ معماری، نقاشی ، خط و کتابت ، پارچه‌بافی، قالی وگلیم‌بافی، فلزکاری، سفالگری و ...... در طول تاریخ بروز و ظهور داشته و دنیایی از زیباییها، ذوق، خلاقیت و ابتکار را پدید آورده است.

یکی از مظاهر انعکاس هنر ایرانی در معماری این سرزمین است. هنرمند معمار ایرانی، از ابتدای کار و از هنگام بکارگیری آجر که از مصالح اولیه احداث بنا به شمار می‌رفته زیباترین نقشها  و طرحها را هنگام احداث دیوارها و پوشش گنبد ها وگوشواره ها، مقرنس‌ها و طاقنماها خلق کرده است و در روند تکاملی آن با گره چینی، گل‌اندازی، گره‌سازی و آجرکاری خفته و رفته، شاهکارهای بی‌نظیری را به وجود آورده است.

هنگام استفاده از گچ با خلق گچبریهایی با نقوش هندسی، گیاهی، دنیایی از خلاقیت را که  در دنیا بی نظیر می‌باشد آفریده و در استفاده از چوب برای پنجره ها و درها با بهره‌گیری از فنونی نظیر منبت، مشبک، معرق، کنده‌کاری، خاتم‌سازی و نقاشی روی چوب، اعجاز باور نکردنی را پدید آورده است.

برای تزیین بنا از کاشیهایی نظیر یک رنگ، هفت رنگ، معرق، طلایی و .... شیشه و آیینه در شکلها و رنگها و ابعاد گوناگون، مدد جسته و دنیایی از زیبایی و خلاقیت و هنر را عرضه کرده و همه اینها به همراه حجاریهای زیبا،  بنا هایی را در جای جای ایران بر پا و استوار کرده است.

بدون تردید تحقق این همه زیباییها و خلاقیت جز به مدد عشق به معبود امکان‌پذیر نبود، چرا که بیشترین جلوه آنها را در مسجد، محراب و زیارتگاه می‌توان دید.

بناهای مذهبی، همواره مورد احترام و توجه ملل و اقوام مختلف در طول تاریخ بوده است، و به لحاظ همین اهمیت، پیوسته کاملترین تجربه های هنری هنرمندان برجسته هر دوره تاریخی در خدمت معماری و تزیین نقوش به کار رفته در احداث چنین اماکنی بوده است. این علاقه و توجه و بذل سرمایه های مادی و معنوی، نه از باب منافع اقتصادی و اغراض مادی، بلکه بر مبنای کشش و علاقه‌ای قلبی بر اساس گرایش فطری مردم به مکاتب الهی بروز کرده است. چه بسا مردمی که با مشکلات و تنگناهای اقتصادی قرین بوده، اما در سرمایه‌گذاری برای مظاهر معنوی، از جمله بناهای وابسته به مقدسات مذهبی، از هیچگونه ایثاری فروگذار نکرده اند.

بناهای رفیع و با شکوهی که در طول تاریخ برای معابد، مساجد و کلیساها، ‌سربرافراشته‌اند، با یک پشتوانه قلبی و عشق حقیقی همراه بوده است.

در تاریخ اسلام، مسجد در رأس توجه مردم، به ویژه هنرمندان معتقد به مبانی دینی قرار داشته است. در دوره هایی که اثری ازپیشرفتهای علمی و صنعتی در هیچ کجای عالم دیده نمی شود، برجسته‌ترین آثار معماری جهان، از میان مساجد بزرگ در جای جای سرزمنیهای اسلامی بر جای مانده است،‌ اگر چه به علل گوناگون، بویژه هجوم ارتشهای متجاوز بیگانه به کشورهای اسلامی بسیاری از ابنیه مهم و مساجد تاریخی دچار تخریب و ویرانی شده و آثار مهم مکتوب و میراث فرهنگی مسلمین که دستخوش غارت و آتش‌سوزی در کتابخانه‌های مهم جهان اسلام شده است، ما را از گنجینه‌های مهمی محروم کرده است،‌ با این حال آنچه بر جای مانده، خود  دریچه‌ای است برای شناخت عظمت معماری به کار رفته در بنای مساجد بزرگ تاریخی،  بویژه آن که در معماری و کاشیکاری بناها، مظاهر معنوی و مفاهیم والای مذهبی چه در انتخاب رنگ و چه در انتخاب شکل و فرم بسیار ماهرانه تلفیق شده‌اند،‌ و فضایی به وجود آورده است که انسان شیفته معنویت را بسوی خود می خواند.

فصل اول

 

- مسجد در معماری ایران

- عملکردهای مساجد مختلف

- خصوصیات فضاهای کالبدی مسجد

« مسجد » در معماری ایران.

در هنر و معماری ایرانی و به ویژه معماری مساجد با دو پدیده شکل و محتوا یا عینیت و ذهنیت - و در یک کلام قالب و روح مواجهیم.

هنر معماری دارای سه جنبه است یکی جایگاه اثر در شهر یا معماری شهری ، طراحی خود بنا یا حجم اثر، و در نهایت هنرهای وابسته به معماری که شامل مواردی چون نور و رنگ و نقش است، می‌گردد که این اخیر با آنکه نقشی محوری در آنچه که معماری ایرانی نا میده می‌شود دارد، اما در دوره‌های پسین، این شیوه یا مهجور گشته یا نقشی حاشیه‌یی یافته است. حال آنکه چنین ظرفیتی را دارد که فضا سازی کند و بدون اینکه ترکیب احجام نامتجانس ضرورت یابد، فضاهای دلخواه را ایجاد نماید.

انسان- و به تبع او اثر هنری- موجودیت نمی یابد، مگر آنکه قالب و روحی داشته باشد. قالب و روح دو وجه منفک یا همراه و ترکیبی نیستند، بلکه وجوهی محشور و عجیبند که هیچ کدام بدون دیگری موجودیت و معنا نمی یابد. نه هر قالبی محمل هر روحی است و نه روحی تاب نشستن بر هر قالبی را دارد. این دو تنها با یکدیگر موجودیت می یابد و رشد می کنند و مرتبت وجودی می‌یابند.

در هنر معماری، اثر و روح حاکم بر جابجایی آن از یکدیگر منفک نیستند و نمی‌توانند که باشند. نمی‌توان فضایی را تخیل نمود، بدون آنکه صورت و شمایلی برایش قائل گشت و به همین عنوان نمی توان صورت و شمایلی تصور نمود و مصالح آن را در نظر نداشت. روح فراخ در همنشین با قالب تنگ همچون انیسش خرد و تحقیر می‌گردد یا قالب شکسته بر می‌دارد. قالب فراخ نیز ذلیل روح خرد شده، ویرانه می‌شود. این دو تنها بار شد متناسب و همپای یکدیگر، کارا و زیبنده می‌گردند. در فضاسازی ایرانی علاوه بر ترکیب یا انتزاع حجمی، از نقوش و رنگ و نور پردازی هم، به منظور القای انتزاع یا ترکیب فضایی استفاده شایان و قابل توجهی می شود به این معنا که  در یک فضای راسته، شکست نور یا تفرق نقوش، قطعه‌ای را مجرد یا گسسته می نمایاند و بالعکس بدین لحاظ شناخت نقوش و در رأس آن گره بنایی، در فضا‌سازی ایرانی نقشی مؤثر و ناگزیر دارد.

موضوع قالب و روح در بیان هنری و فضاسازی  معماری، نه ماجرای راکب و مرکب که بحث وجود و موجودیت است. تذهیب کاران در طراحی، اشکالی را می‌آفرینند که «مداخل» نام دارد و آن صورت اشکالی است که «روالت» به هنگام نقش‌پردازی خود بخود «بوم آلت» را نیز مد نظر دارد. و هیچ یک از  آلتهای «رو» و «بوم» بدون دیگری موجودیت نمی‌یابند. اما هر مداخلی مناسب هر زمینه‌ای نیست. به این معنا که تیزی و پخی یا راستگی و نقوس نقش مداخل را، نه اراده نقشبند که منظور نظر او، یعنی مکانت و فضا سازی نقش است که تعیین می کند. هرچند که رنگ و نور نیز در این نقوش تأثیر ناگزیر و بسزا دارند، مداخل نهایتاً  در پیچیده‌ترین و رفیع‌ترین مرتبت خود به گره بنایی مبدل می‌شود. گره در مسیر تحول خود از مداخل تا گره و از گره تا « گره در گره » و حتی « شاه گره » تا آنجا پیش می رود که به شطرنج معماران معروف می‌گردد. اما در این عرصه همچنان انعطاف و قالب خود را به صور و طرق مختلف حفظ می‌نماید و به گره کند و تند و شل و در مواضعی دستگردان مبدل می شود که به انضمام رنگ، قوالبی هم شأن و محشور با روح حاکم بر فضا سازی است.

معرفت حاکم بر هر اثر معماری یا شهری، نقشی بنیادین در تحول شخصیت و ادراک حیثیت آن اثر در طول زمان و همچنین در احساس مخاطبان ایفا می نماید. نقوش در فضاسازی نقشی تعیین کننده دارند. فضا سازی مناسب، با مجموعه تمهیدات مندرج در آن رمز ماندگاری و موجب جاودانگی این آثار در طول حیات بشری گردیده است.

کاربرد نقوش در حیثیت خارجی و فضاسازی درونی هر اثر معماری، مؤثر و بلکه تعیین‌کننده است. گره بنایی در میان نقوش ایرانی جایگاهی رفیع و بی مانند دارد، تا آنجا شاید نقش دیگری همچون گره در فضاسازی معماری ایرانی عمومیت نیافته و دخیل نگشته است.

عملکردهای مساجد مختلف

همانگونه که دین اسلام، تنها دین عبادت و پرستش و توجه به آداب و مراسم عبادی نیست و حوزه نفوذ احکام و قوانین آن شامل همه ابعاد و عرصه زندگی فردی و جمعی است، مسجد نیز، تنها فضایی ویژه برای عبادت نمی باشد.

بلکه علاوه بر جلسه‌های وعظ و ارشاد مسلمین، حلقه‌ها و مجالس درس و بحث نیز در آن تشکیل می‌شد و می‌شود. حتی پس از اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری که فضای مدرسه به صورتی جدا و متمایز از مسجد پدید آمد، همواره در برخی از مسجد‌ها تدریس علوم مذهبی تا قرن و دهه‌های اخیر ادامه داشته است. علاوه بر این اغلب مسجدها سنگر مبارزه اجتماعی مردم علیه حکام جبار، و کانون تجمع مردم در هنگام خوف و اضطرار بوده است.

مسجدها را از نظر دامنه تنوع و حوزه کارکرد های آنها می توان به چهار گروه طبقه‌بندی کرد: گروه نخست، شامل مسجدهای جامع و مسجدهای بزرگی می‌شود که توسط سلاطین، وزاء و حکام ساخته می شدند. اداره عموم این مسجدها توسط بانی یا مأموران دولتی صورت می گرفت و آنان در اغلب موارد به هر کسی اجازه پیشنمازی یا تدریس  در این مکان را نمی دادند بلکه اشخاصی که مورد تایید باقی قرار می‌گرفتند به منصب پیشنمازی یا تدریس برگزیده می‌شدند. دربرخی از مسجدهای جامع، چند پیشنماز همزمان به اقامه نماز می‌پرداختند و پیروان هر مذهب و مسلک با اقتدا به پیشوای خود، نماز برگزار می‌کردند.

- گروه دوم، شامل مسجد های متوسطی می‌شود که توسط بزرگان محلی، علما و یا مشارکت عمومی مردم ساخته می شد. در بسیاری از این مساجد ها برای پیشنماز و دیگر افراد مسجد، شرط خاصی وجود نداشت و از محدودیتهایی که در مساجد نوع اول ایجاد می‌شد، خبری نبود. هرچند باید توجه داشت که بعضی اوقات، پیرامون هر مذهب برای خود مسجد جداگانه‌ای می‌ساختند که پیشنماز و مدرسان آن از پیروان شاخه‌های همان مذهب بودند.

- گروه سوم ، شامل مسجد- مدرسه‌ها می‌شود. با وجود آنکه تعداد این مسجد - مدرسه ها بسیار اندک و انگشت شمار است، اما اهمیت آنها از جهت اینکه دو عملکرد عبادی و آموزشی، همزمان و به موازات یکدیگر، هر کدام بخشی از فضای کالبدی را به خود اختصاص داده‌اند، قابل توجه است. مسجد و مدرسه بسیار جالب آقا بزرگ در کاشان ، و مسجد و مدرسه سید در اصفهان از بارزترین نمونه های این گروه از مسجدها هستند.

گروه چهارم، شامل مسجدهای بسیار کوچکی می‌شود که عمده‌ترین و شاید تنها عملکرد آنها، جنبه عبادی آنها بوده است و تنها در آنها نماز بجا آورده می شد. مثلاً در نایین برخی از مسجدهای کوچک هستند که مساحتی درحدود ده متر مربع دارند. این مسجدها توسط افراد خیرخواه در محله‌ها یا در امتداد بدنه بازار و مراکز اقتصادی ساخته می شدند.

خصوصیات فضاهای کالبدی مسجد

مسجدهای اولیه بسیار ساده ساخته می‌شدند و فضای کالبدی آنها متشکل از شبستانی بدون در بود که در جلوی آن حیاط یا فضای باز نیمه محصوری وجود داشت. بتدریج و با گذشت زمان و روی کار آمدن حکومتهای سلطنتی، بر عظمت و شکوه معماری مسجدها افزوده شد.

در ایران، عناصری از معماری بومی در فضای کالبدی مسجدها مورد استفاده قرار گرفت. ایوان، یکی از این عناصر بود. نخست، یک ایوان در شبستان اصلی و سپس دو ایوان روبه‌روی یکدیگر که اغلب یکی به ورودی اختصاص داشت، به ساختمان مسجد اضافه شد. تعداد این ایوان‌ها در مرحله‌ای از تکامل طرح مسجد، به چهار عدد رسید. عنصر دیگر، عبارت از چهار طاقی‌هایی بود که در پیش از اسلام به عنوان بخشی از فضای آتشکده‌ها و آتشگاهها مورد بهره‌برداری واقع می‌شد و پس از اسلام بعضی از آنها به عنوان مسجد مورد استفاده قرار گرفت. این عنصر و گنبد به صورت گنبد خانه، در بخش شبستان اصلی مسجد به کار گرفته شد و بر عظمت فضای مسجد افزود. بدین ترتیب روند شکل‌گیری فضای کالبدی مسجد منجر به تکوین طرح فضاهای چهار ایوانی شد. طرح فضاهای چهار ایوانی که پیش از اسلام نیز شناخته شده بود، متأثر از جهان‌بینی و فرهنگ ایران باستان و در ارتباط با جهات چهارگانه مقدسی که در ارتباط با فضای مثالی و توجه به حرکت و سیر خورشید، شکل گرفته بود. طرح مزبور چنان مورد استقبال قرار گرفت که نه تنها در ساختمان مسجدها، بلکه در بنای مدرسه‌ها و کاروانسراها نیز به کار برده شد. البته این طرح بیشتر در مسجدها و سایر بناهای بزرگ به کار برده می‌شد و عمومیت استفاده از آن، مانع از تکوین در فضاهای معماری نمی‌شد.

مسجدهای جامع، از جنبة روند شکل‌گیری فضاهای کالبدی، به دو گروه تقسیم می‌شوند. گروه اول، شامل مسجدهایی که ساختمان آنها در طول تاریخ  تغییر شکل پذیرفته و در هر دوره، فضاهایی به آنها الحاق شده و بخشهایی از آن را تغییر شکل داده‌اند. مسجد جامع اصفهان نیز که هستة اولیة آن پیش از زمان آل‌بویه ساخته شده بود، در دورة مزبور و پس از آن در عهد سلجوقیان و در دوره‌های بعد، همواره شاهد تغییراتی در فضای کالبدی خود بوده است.

گروه دوم، شامل مسجدهایی است که از ابتدا با نقشه‌‌ای از پیش طرح شده ساخته می‌شدند. و هیچ تغییر شکلی را نمی‌پذیرفتند. این مسجدها که اغلب متعلق به دورة صفویه و بعد از آن هستند، بیشتر به صورت بنایی مجزا از فضاهای کالبدی پیرامون خود و گاهی بی‌تفاوت نسبت به آنچه در برخی از جوانب و اطرافشان وجود داشت، ساخته می‌شدند. این مسجدها با داشتن یک ورودی عظیم و با شکوه ، خود را از فضاهای اطرافشان متمایز می‌ساختند و نظر بیننده را جلب می کردند.

تزیین بناهای مذهبی با آجر که در زمان سلجوقیان رایج، و در دورة ایلخانان تکامل یافته بوده، در دورة صوفیان جای خود را به تزیین پرکار و گستردة کاشی‌کاری داد. تزیین ساختمان به طور عمده متوجه فضای درونی بنا بود و پوستة خارجی بنا بسیار ساده بود و در اغلب موارد با کاهگل پوشانده می‌شد. تنها جایی که در نمای خارجی تزیین می‌شد و خود را جلوه‌گر می‌ساخت، فضای ورودی بنا بود. تزیین ورودی مسجدها و سایر بناها از دورة ایلخانان به بعد، بسیار مورد توجه قرر گرفت. در این بناها، فضاهای ورودی، بسیار مرتفع و با شکوه ساخته می‌شد.

بعد از دورة هخامنشی گنبد، که در پی نیاز و ضرورتی فنی - ساختمانی، برای پوشش فضای بزرگ بدون استفاده از چوب، در زمان اشکانیان اختراع شد و در آن دوره و سپس در عهد ساسانیان در ساختمان کاخها و آتشکده‌ها مورد استفاده قرار می‌گرفت و پس از آن برای پوشش بخشی از آن فضای شبستان به کار گرفته می‌شد به سبب استفاده زیاد از آن در مسجدها و سایر فضاهای مذهبی موجب شد که مفهومی سمبلیک کسب کند و به عنوان نشانه و سمبلی برای فضاهای مذهبی مورد توجه قرار گیرد. جنبة نمادی و سمبلیت گنبد از چنان قدرتی برخوردار شد که امروزه برای بیان جنبة مذهبی ساختمان مسجد ‌ها، مورد استفاده قرار می‌‌گیرد و هنوز هیچ عنصر و شکلی نتوانسته است جای آن را بگیرد و حتی تصور چنین تحولی در آیندة نزدیک دشوار به نظر می‌رسد.

مناره: همان گونه که از مفهوم واژه آن بر می‌‌آید، عنصری جهت تبادل اطلاعات از راه دور توسط آتش، و به طور کلی محل آتش بود و پیش از اسلام کاربرد داشت. این عنصر پس از اسلام ابتدا به صورت ساده و منفرد برای خواندن اذان و آگاه کردن مسلمانان از وقت نماز به کار می‌رفت. عنصر مزبور پس از قرن پنجم و ششم هجری، پس از پذیرش کاربردی فنی در جنب سر در ورودی‌ها و جنب ایوانهای اصلی مسجدها و سایر بناهای مذهبی، به صورت عنصری نمایشی و تزیینی درآمد و جنبه‌‌ای نمادی به خود گرفت.

نکتة بسیار مهم در مورد عناصر فوق، این است که با وجود آن که امروزه آنها به عنوان سمبل و نشانه‌ای از فضاهای مذهبی شناخته شده‌اند، اما این امر لزوماً به این معنی نیست که عناصر مزبور در زمان گذشته و در همة دوره‌ها و در همة شهرها، دارای چنین مفهومی که امروزه دارند، بوده‌اند؛ هر چند که پذیریش وجوه مشترکی بین مفاهیم و جنبة ادراکی آنها در طول تاریخ ممکن است... 


خرید و دانلود  معماری ایرانی


چگونه ورزش کنیم؟

 چگونه ورزش کنیم؟


مراقبت بیومکانیکی: متغیرهای دیداری قابل دسترسی

بسیاری از متخصصان حرکات انسانی روی اهمیت این موضوع برای مربیان و معلمان تأکید دارند، جدای از این مهارت در مراقبت (پایه ای برای 1) کنترل و ایجاد (محیطی ایمن،2) مطمئن بودن از اینکه ورزشکار (دانش آموز مشغول کار خود است،3) تحلیل و ارزیابی اجرای حرکات را به منظور (ارزیابی مهارت،4) اصلاح کردن حرکات به منظور افزایش مهارت. البته موفقیت در دو مورد اول پیش شرط موفقیت در دو مورد آخر است.

بیشترین تحقیقات که روی این موضوع در محیطهای آموزشی توسط بارت(Barret) و آلیسون (Allison)  انجام شده است. آنها روی برداشت افرادی که کم و بیش با ورزش در محیط مجتمع سروکار داشته اند تحقیق کرده اند بارت روی نیاز معلمان به طرحی از آن چه آنها مراقبت می کنند و چگونگی این مراقبت بحث کرد. به ویژه توجه خاصی به شناسایی موارد بحرانی (خطرناک) (یعنی مواردی که حرکات یا محیط روی نتیجه عملکرد تأثیر بدی می گذارند) داشت. آلیسون تأکید داشت که مراقبان بی تجربه به جزئیات حرکات توجهی نمی کنند و این مسأله را ناشی از مشکل تشخیص ویژگیهای مرتبط و غیر مرتبط می دانست.

تعداد کمی از محققان جنبه های قابل ارزیابی مراقبت را بررسی کرده اند. در این مطالعات محیط با محدود کردن آن به نمایش اطلاعات یک فیلم یا ویدئو از یک یا دو ورزشکار ساده شد. از مراقبان خواسته شد تا برای هر نمونه حرکتی ؟؟ ساده مثل درجه بندی یا تعیین نوع حرکت را ارائه کنند هر چند همه ناظران قادر بودند بعضی از خصوصیات سلسله مراتبی (ترتیبی) خاص حرکت را بفهمند اما ناظران با تجربه تر قادر بودند اطلاعات خاص و دقیق تری ارائه کنند.

هوف مان (Hoffman) و همکارانش نیز چند تحقیق درباره ویژگیهای قابل ارزیابی مراقبت (نظارت) انجام داده اند، آنها نیز حرکات را در یک محیط ساده شده اما با این تفاوت که تأکید روی جنبه های بیومکانیکی بود تا کلی نمایش دادند. محققان مجموعه ای از توضیحات پذیرفتنی درباره هر حرکت را ارائه دادند از مراقبان خواستند تا این توضیحات را با مشاهدات خود تلفیق کنند و مشخص شد که توانایی تشخیص درست جنبه های بیومکانیکی یک حرکت نتیجه تجربه در نظارت و آشنایی با آن مهارت است.

در حالی که مطالعات         و سایرین زیر ساختی ایجاد کرده اند که بتوان روی ان کارکرد، ولی سئوالات بسیاری بی پاسخ مانده است. برای مثال، در نبود توضیحات از پیش تعیین شده دربارة یک حرکت، مراقبان چه گزینه هایی را برای چه چیز، کجا، و کی مشاهده کردن انتخاب کنند؟ آیا مراقبان بی تجربه گزینه هایی مشابهی انتخاب می کنند اما برای فهمیدن نیاز به تکرار بیشتری دارند؟ چه تعداد از توانایی مراقبت نتیجة تجربه است تا آشنایی با آن مهارت؟ به این ترتیب: هدف از این تحقیق رسیدن به جوابهایی به این سئوالات است.

شیوه ها :

در این تحقیق ده مراقب به عنوان آزمایش شونده شرکت کرده اند. شش تای آنها به دلیل سابقة تدریس یا مربی گری با تجربه محسوب شده اند. چهارتای دیگر مبتدی تلقی شده اند: آنها با ورزشها ناآشنا نبوده اند اما در تحلیل مهارت ها ناآشنا بوده اند. هیچ کدام از مبتدیان فعالیت مربی گری یا تدریس نداشته اند.

کاری که همة آزمایش شونده ها مشاهده کردند پرتاب لاکروس بود. کار نسبتاً ناپیوسته بود. به این دلیل انتخاب شده بود که برای همه آزمایش شونده ها تقریباً ناآشنا بود. کسی که این حرکت را انجام می داد یک ورزشکار بود. اما در این رشته نه آموزشی دیده بود و نه تخصصی داشت.

فیلمی از نمای بالا از ورزشکار هنگامی که چند قدم برداشت و توپ را پرتاب کرد تهیه شد. در مقدمه طولانی پیش از انجام حرکت در فیلم گذاشته شد که آزمایش شونده ها قبل از اینکه هر حرکتی اتفاق بیافتد به آن علاقه مند شوند. جزئیات کامل حرکت نیز در فیلم ضبط شده وجود داشت، تمام حرکت در کادر دوربین بود و تنها چیزی که در هر زمان خارج از کادر بود توپی بود که پرتاب شد.

به آزمایش شونده ها گفته شد فیلم لاکروس را مشاهده خواهند کرد و اینکه آنها باید نقش مربی تا معلم (این گزینه به عهده خودشان بود) را در آن صحنه فرض کنند. و آنها به عنوان یک مربی یا معلم وظیفه داشتند تا درسی حرکت ورزشکار را بررسی کنند. دستورالعملی به آنها داده شد تا گزینه های خوب، بد، درست، نادرست، مطلوب یا نامطلوب را انتخاب کنند. به آزمایش شونده گفته شد تا اهمیت هر کدام از مشاهداتشان را توضیح دهند. هر نظری قابل قبول بود صرف نظر از اینکه برای مشاهده کننده کلی یا بی اهمیت باشد. تا حدی هم این کار را برای اطمینان از اینکه همه مشاهده کننده ها (به ویژه بی تجربه ها) با هدف مشترکی این کار را می کنند. هر چند این مسأله به آنها گفته نشد ولی انتظار می رفت هر مراقب استراتژی مشاهده خود را طراحی و اجرا کند.


خرید و دانلود  چگونه ورزش کنیم؟


مـن ری «نقاش خوابها»

 مـن ری «نقاش خوابها»


من ری (Man Ray) را بشناسیم؟

من ری کیست؟ پاسخ به این پرسش آنقدرها هم ساده نیست. همگی ما این تجربه را داشته ایم که در زندگی روزمره خود وقت و انرژی زیادی را صرف شناخت انسانهای اطرافمان کرده ایم و چه بسا در بسیاری موارد ناکام مانده ایم، حال اینکه این انسانها با ما همراه بوده اند و ارتباط مستقیمی بین ما و ایشان وجود داشته، ارتباطی زنده که تا حدی تحت کنترل ما بوده ولی بازهم موفق نشده ایم تا شخصیت اطرافیانمان را آنطور که باید و شاید بشناسیم.

حال چگونه ممکن است که چنین خوش خیال باشیم و بپنداریم که با بررسی چند تابلو و دیدن آثاری چند از یک هنرمند می توانیم به شناخت وی نائل آییم!

البته این یک نوع رهیافت در دنیای هنر است؛ می توانیم اصلاً به هنرمند توجه چندانی نکنیم و آثار وی را همچون موجوداتی مستقل و جاودان در نظر بگیریم وسعی کنیم با آنها همان ارتباطی را برقرار کنیم که مثلاً با دوستمان برقرار می کنیم!

ولی آیا واقعاً همینطور است؟ آیا یک اثر هنری به جز آنچه به چشم می آید (در مورد هنرهای دیداری[1]) و یا شنیده می شود (در مورد هنرهای شنیداری[2]) هیچ چیز دیگری را نشان نمی دهد؟!

آیا به اصطلاح اثر هنری «از زیر بوته در آمده» است؟!

در یک ارتباط ساده با یک انسان، در همان مراحل اولیه سعی می کنیم تا در مورد او چیزهایی فراتر از بعد ظاهری او بدانیم.

می خواهیم بدانیم از چه خانواده ای است و چه سابقه تحصیلی یا شغلی دارد؛ می‌خواهیم بدانیم که اعتقاداتش از کجا سرچشمه می گیرند و هدفش برای ادامه زندگی چیست و اگر به دنبال دانستن این مسائل نباشیم، ارتباط ما با شخص مقابل بسیار سطحی باقی خواهد ماند؛ همانطور که هرگز از راننده اتوبوسی که سوار می‌شویم نمی پرسیم که چه شد که راننده اتوبوس شد و آیا به آشپزی علاقه داشت یا خیر!!

ولی آیا رویکرد ما در مورد هنر نیز اینگونه است؟ آیا ما امروز اثر هنری را در نمایشگاه می بینیم و ساعتی بعد وقتی دیگر تصویر آن در شبکیه چشم ما وجود ندارد آنرا فراموش می کنیم؟ آیا نقاشی در عمیق ترین حالت ممکن فقط تا شبکیه چشم ما نفوذ می کند؟

قطعاً چنین نیست، مخصوصاً در حوزه فلسفه هنر، یک محقق سعی می کند تا به بطن و فلسفه هنر نفوذ کند و آنچه که خود را در پس رنگها و نُتها و مواد و مصالح پنهان کرده را بیرون بکشد.

البته برگزیدن چنین راهی قرین سختیها و مشکلات فراوان است. گویا اثر هنری با ما به قایم موشک بازی می پردازد. در فضایی انتزاعی که بعد چهارمی به نام خیال هم در جریان است.

از طرفی در بیشتر موارد ما از حضور عنصر مهمی به نام هنرمند محروم هستیم. ما در بیشتر موارد با «تاریخ هنر» سر و کار داریم و نه با «هنر»؛ پس نباید چنان ساده انگار باشیم که با ذکر یک بیوگرافی تکراری و ضمیمه کردن چند اثر معروف پنداریم که هنرمندی را شناخته ایم.

هدف من از تحقیق در مورد “من ری” چیزی جز شناخت بیشتر وی و شناساندن او به علاقه مندان نبوده است. گرچه ما امروزه در عصر اطلاعات و ارتباطات زندگی می‌کنیم و دنیای الکترونیکی کامپیوتر و اینترنت جای هیچ بهانه ای برای عدم دسترسی به اطلاعات را باقی نمی گذارد ولی متاسفانه در ایران هنوز هم در این حوزه با مشکلات بسیاری روبرو هستیم.

پایگاههای استفاده رایگان از اینترنت حتی در دانشگاهها بسیار محدود و ناقص عمل می کنند؛ در حوزه ترجمه هم متاسفانه هنوز بیشترین توجه معطوف به متون شناخته شده و سنتی است. در زمینه های جدید به جز چند جزوه مختصر و ترجمه‌هایی اندک و در عین حال ناقص و نامفهوم چیز بیشتری در دسترس نیست.

من برای تحقیق در مورد “من ری” به جز چند سایت اینترنتی به دو کتاب به زبان انگلیسی متوسل شدم؛ مشخصات این کتب را در بخش منابع و ماخذ آورده ام.

این نوشته ها فقط اشاره ای است به یک شخصیت بزرگ و پیشرو که تاثیرات عمیقی بر هنر دوره خود گذاشته، غور و بررسی بیشتر و قضاوت نهایی بر عهده خواننده است.

امیدوارم که این اشاره هرچند کوتاه و مختصر بتواند به کارآید و حداقل پرسشهای جدیدی در ذهن خواننده ایجاد کند.

کار فلسفه خلق پرسش است و شاید کار فلسفه هنر این باشد که پرسشهای هنری بیافریند!

حال ببینیم که پرسش “من ری” از دنیا چیست و به پرسشهای زندگی چگونه پاسخ می دهد.

من ری: تعالیم، الگوها، اهداف

“من ری” نقاش آمریکایی الاصل که بیشتر عمر خود را در فرانسه (پاریس) گذراند را می توان یکی از پیشرویان در مکتب دادائیستی (Dadaism) و سورئالیستی (Surrealism) زمانه خویش (نیمه اول قرن بیستم) دانست.

وی متولد سال 1890 در ایالت فیلادلفیا (Philadelphia) در آمریکا است. خانواده وی در سال 1897 وقتی وی 7 ساله بود به نیویورک (New York) رفتند و “من ری” جوانی خویش را در این شهر گذراند.

از همان کودکی او استعداد و ذوق خویش را در زمینه هنری شناخته بود و به نقاشی و طراحی از غروب آفتاب گرفته تا نگاره های ژاپنی می پرداخت. او حتی از عکسهای روزنامه ها که به صورت سیاه و سفید چاپ می شدند، نسخه برداری می کرد و به سلیقه خود آنها را رنگ می کرد. اطرافیان او را در باز نمایی موفق عکسها تشویق می‌کردند و در استفاده عجیب و غریب وی از رنگها اغلب ایرادهایی بر کار وی وارد می کردند.

“من ری” می گوید: «من همیشه اینطور احساس می کردم که چون نسخه اصلی عکس چاپ شده، سیاه و سفید است پس حتماً می توانم آزادانه از تخیلم برای رنگ‌آمیزی آن استفاده کنم!»[3]

در دوران مدرسه اکثراً در مورد درس و مشق مدرسه ای غفلت می کرد، ولی در درس ادبیات انگلیسی هیچ مشکلی نداشت و اشعار زیادی می خواند و انشاهای زیبایی می نوشت. علاقه اصلی او به نقاشی بود که اولیاء او را نگران کرده بود. پدر و مادر او نگران آینده او بودند و می ترسیدند که فرزندشان بخواهد نقاش شود و‌ آیندة شغلی مناسبی نداشته باشد.

او در همین سالها به این نتیجه رسید که هر چه چیزی مشکل تر باشد یا اصلاً غیرممکن، خواستنی تر است. این عقیده در طول زندگی وی بسیار به او کمک کرد و موجب پیشرفتهای بسیاری در کارش شد. از طرفی او عادت داشت که برخلاف خواست خودش عمل کند!! و اگر از انجام کاری منصرف می شد تازه وقتی بود که به خودش می آمد و از اول با قدرتی بیشتر و انگیزه ای مضاعف کار را شروع می کرد. این رویکرد در حوزه عکاسی که البته موضوع مورد بحث ما نیست، مشهودتر است.

“من ری” در سال 1904 وارد دبیرستان شد. این مقطع تاثیری زیادی بر زندگی او گذاشت، چرا که در دبیرستان دو معلم داشت که یکی از آنها طراحی آزاد و دیگری طراحی مکانیک یا همان طراحی صنعتی تدریس می کردند.

در این کلاسها او در زمینه طراحی صنعتی و طراحی ساختمانی تبحر یافت. در بسیاری از کارهای او ردپایی از دست قوی و تکنیکی که در این زمینه داست مشهود است برای نمونه به تصویر زیر (تصویر شماره 1) توجه کنید.

زیبایی شناسی، ترکیب بندی و هارمونی رنگها هرگز از موضوعات مورد توجه و علاقه وی نبودند. قصد او استادی در تکنیکها بود تا ریزه کاریها را کشف کند و موارد استفاده مواد را بفهمد.

او حتی با حضور در کلاسهای شبانه هنری در «مرکز اجتماعی فرانسیسکو فٍرِ»
(The Art School of the Francisco Ferrer Social Center) آزادی بیشتری را تجربه کرد.

«فرانسیسکو فٍرِ» یک آنارشیست اسپانیایی و بنیانگذار سیستم مدرن آموزش و پرورش (Escula Moderna) بود در استفاده از شیوه های آموزشی از روشهای بسیار نوین استفاده می کرد. طی 8 سال (1909-1901) او بیش از 100 مدرسه را در سراسر اسپانیا بنیان گذاشت.

در اول سپتامبر سال 1909 تحت فشار کلیسای کاتولیک او را در بارسلونا
(Bacelona) دستگیر کردند. در 13 اکتبر همان سال طی یک دادگاه ساختگی و فرمایشی حکم اعدام وی را در زندان صادر کردند. در این هنگام او 50 ساله بود. مرکز اجتماعی «فرانسیسکو فٍرِ» به دست پیروان وی بنا شد تا خاطره پرافتخار وی همیشه زنده و جاودان بماند.

در اینجا مختصری از شرح حال «فٍرِ» ذکر کردم تا روشن کنم که الگوهای هنرمندان این دوره چه کسانی بودند و چگونه با شهامت و جسارتی که داشتند، فرهنگ سازی می‌کردند.

در اینجا خواستم نشان بدهم که چگونه یک هنرمند واقعی از هر فرصتی استفاده می‌کند تا به آروزها و استعدادهایش جامه عمل بپوشاند و هرگز از کمبودها و نارضایتی ها نمی نالد بلکه درس می گیرد و از آنها به عنوان سکوی پرش خود استفاده می کند.

حضور در این مرکز از یک جنبه دیگر هم مهم بود و آن گردهمایی های صمیمانه و خودمانی بود که در این محل شکل می گرفت.

در بین افراد فرهیخته و متجدد آن روزگار که در این مجالس حضور به هم می‌رسانند می توان “اماگلدمن” (Emma Goldman)، “الکساندر برکمان” (Alexander Berkman) را نام برد؛ همچنین “ویل دورانت” (Will Durant) که در آن زمان یک دانشجوی برجسته در رشته فلسفه بود و در زمینه نقاشی، نقاشان معروفی همچون “رابرت هنری” (Robert Henri) و جرج بی لوز (George Bellows) جزء سخنوران این گردهمایی ها بودند.

این جزئیات را هم گفتم که بدانیم علاوه بر الگوهای منحصر به فرد و با ارزشی کم هنرمندانی چون “من ری” برای خود برگزیده بودند، چه مصاحبان و همراهان استثنایی و تحسین برانگیزی را در اطراف خود داشتند. البته اگر“من ری” این جملات را می‌خواند شاید از کلمه “استثنایی” تعجب می کرد، چرا که در آن دوره جو حاکم بر اجتماعات فرهنگی و هنری اینطور که به نظر می آید بسیار خالص و ناب بوده و اگر کسی “حرفی برای گفتن” یا “هدفی از شنیدن” نداشته وقت خود را جای دیگری صرف می کرده. من شخصاً فکر می کنم که امروزه دوره چنین تجربیاتی به سر آمده و مخصوصاً در میهن عزیز خودمان بسیاری از جوانان فقط برای گذراندن ساعتهای اضافی و بلااستفاده ای که دارند بعضاً سری به نمایشگاهها و ندرتاً به گردهمایی ها و سمینارها می زنند. من احساس می کنم که دیگر دوره نخبگان و نوابع به سر آمده و امروزه، دوره مفسرها و منتقدان فرا رسیده؛ البته این فقط نظر شخصی من است ولی متاسفانه شخصاً در کشور خودمان (ایران) گروهی ازهنرمندان که با یک روش خاص و به طور مستمر کار کنند و بنیانگذار سبکی جدید باشند وجود ندارد یا حداقل من از وجودشان اطلاعی ندارم ولی تا دلتان بخواهد منتقد کارهای غربی آن هم با رویکردی تکراری و بعضاً ناقص.

در مورد زندگی “من ری” و شرح ما وقع زندگی او به شکل زمان بندی شده لازم است که کتابی نوشته شود و ذکر تمامی حرکتها و تغییرات مکانی و فکری که در طول دوره حیات وی برای او رخ داده در این تحقیق مختصر کاری بیهوده خواهد بود؛ پس من مستقیماً به تحلیل آثاری چند از وی که مربوط به دوره اقامت وی در پاریس (1940-1921) می باشد می پردازم و از وقایع نگاری دوره های قبلی و این دوره و دوره بازگشت او حین سالهای جنگ به آمریکا صرف نظر می‌کنم.

نقاش خوابها - طراحی از رویا:

با ورود من ری به پاریس دوستان سورئالیست وی فوراً متوجه استعداد استثنایی وی در زمینه طراحی شدند و اغلب از او می خواستند که برای نشریات و یا در توضیح نوشته های آنها طرحی بزند.

یکی از منابع اصلی وی خوابهایی بود که می دید و یا رویاهایی که در بیداری داشت. او همه اینها را ثبت می کرد تا بعداً از آنها در طراحی هایش استفاده کند. او می‌گوید: « همیشه در کنار تختم یک دفترچه، یک قلم و جوهر دارم، حتی وقتی در سفر هستم[1]

خوابها، هوسها و علایق “من ری” در طراحی هایش تجسم می یابند. پل الوار (Paul Eluard) در مقدمه کوتاهش بر کتابی می نویسد:

« طراحی های من ری: همیشه آرزو، بدون ضرورت من ری طراحی می کند تا عشق را تجربه کند.[2]»

در اینجا لازم است تا متن اصلی نوشته “پل الوار” را عیناً بیاورم چرا که متون سورئالیستی دارای ابهام و پیچیدگی خاصی هستند که ترجمه آنها را دشوار و نامفهوم می سازد:

Paul Eluard Wrote:

»The paper, white nights. And the desert shores of the eyes of the dream. The heart trembles. The drawings of Man Ray: always desire, never necessity. No down, no clouds, but wings, teeth, claws.

There are as many marvels in a glass of wine as there are at the bottom of the sea.

There are more marvels in an eager, extended hand, than everything that keeps us from what we love. Let us not allow others to perfect, to adorn that which they oppose to us. A mouth around which the earth turns. Man Ray draws to be loved.«

طراحی از خواب در کتاب “Les Mains Libres

از سورئالیستی ترین طراحیهای  “من ری” هستند. او در مورد این سری از طراحیهایش می گوید: «در این طراحیها دستان من خواب می بینند[3]

نکته فوق العاده ای که در بیشتر این طراحیها وجود دارد این است که اغلب این خوابها به عنوان منبعی برای طرحها، جنبه اخطاری و برحذر دارنده دارند. از همه آنها تکان دهنده تر طراحی است به نام سوم سپتامبر سال 1936. [3 September 1936] در پس زمینه اثر عقربه های یک ساعت عدد 3 را نشان می دهند و دقیقاً سه سال بعد در سوم سپتامبر سال 1939 جنگ جهانی دوم آغاز شد. در پیش زمینة کار زنی را می‌بینیم که انگار با چشمانی خیره به آینده ای...

خرید و دانلود  مـن ری «نقاش خوابها»


کاراموزی در شرکت هواپیمائی

 کاراموزی در شرکت هواپیمائی


مقدمه مربوط به دوره کارورزی

 

با گذشت حدود دو ماه در یک دوره تخصصی کامل در مهرآباد که مخصوص کارمندان شرکت هواپیمایی است توانستم مدرک مربوط به حمل بار مرحله مقدماتی را بگذرانم و طریقه زدن بارنامه را در این دوره آموزش دیدم و در حال حاضر حدود یک ماه مشغول به زدن بارنامه در شرکت ارفع تجارت عاد هستم.


برای تجارت هوایی بایستی در مرحله اول با یک شرکت هواپیمائی که زیر پوشش هواپیمای کشوری است قرارداد ببندیم.

مشتری از طریق تبلیغات با شرکت هواپیمایی تماس می گیرد و بعد یکی از کارمندان شرکت برای بازدید از باز به محل بار می رود سپس از طریق کتب قانون که در انتهای این جزوه موجود می باشد تشخیص می دهند که کالاما تجاری است یا غیر تجاری هر کالایی که بتوان از طریق آن کالا مبلغ هنگفتی دلار ( ارز) وارد کشور کدر را کالای تجاری از نوع قیمتی می گویند که برای حمل اینگونه کالاها مثل کالا زعفران و سنگهای گران قیمت احتیاج به یک سیستم امنیتی قوی داریم.

در مورد کالاهای غیر تجاری می توان گفت که کالاهایی هستن که به دلایل شخصی از یک کشور به کشور دیگر فرستاده می شود.

بعد از شناخت کالاهای مختلف حال به انواع کالا با نوع بسته بندی و حمل آنها آشنا می شویم:

کالاهای مرجوعی:

یکسری از کالاهایی هستن که از یک کشور دیگر برای ما فرتساده می شود اما داخل ایران این نوع کالاها مجاز نیم باشند پس اجازه ورود به داخل کشور داده نمی شود و آنها را داخل یک سری انبارهای مخصوص نگهداری می کنند تا زمان پرواز مجدد بعد از این مرحله یک بارنامه صادر می شود و از طریق پس کرایه جواز صادر می شود و بار مرجوعی به کشور مقصد خود برگدانده می شود و کرایه حمل آن از صاحب کالا گرفته می شود اما زمانی امکان دارد کالاهای مرجوعی ما یک کالای فاسد شدنی باشد مثل سبزیجات اما به دلیل بسته بندی مناسب و آفت زدگی آن اجازه ورود آن به کشور مبدا ارانه هند در این صورت کالای ما به کشور مقصد برگردانده نمی شود بلکه از هواپیمایی کشور مقصد مقدار هزینه ای برای نابود کردن آن بار گرفته می شود و بعد شرکت هواپیمایی هم جریمه می شود تا برای دفعات بعدی نسبت به بسته بندی و آفت کشی بار اطمینان حاصل کند و سپس آن را از طریق هوایی حمل کند. 


خرید و دانلود  کاراموزی در شرکت هواپیمائی


معماری ایران به قلم 33 پژوهشگرایرانی

 معماری ایران به قلم 33 پژوهشگرایرانی


( نظری اجمالی به معماری ایران درعهد اسلام) « معماری ایران در  طی تاریخ طولانی خود دارای ویژگی، اصالت، طرح و سادگی، توأم با آرایش بر مایه بوه است» با این برداشت آرتورپوپ- مستشرق و ایران شناس نامی آمریکا به فرهنگ معماری ایران ردی می آورد. او می گوید: (اصالت اشکال زندگی ایران بدین گونه نمایان می شود که در ابنیه مسکونی از خودنمای و برون آرایی به در بوده است) با این یقین معماری را به عنوان یکی از پربارترین شاخه های تنرمند فرهنگ و هنر ایرانی معرفی می کمند. هنر در ایران به قدمت تارخیا تس و معماری از کهن تریهنرهاست. رونق اعتلای معماری در ایران باستانی گواه آن است که این سرزمین از کانون های نخستین شهرسازی  ونیز سد سازی و مهندسی بوده است. و این گواهی بناهایی که از میان ازمنه وا عصار با سیمای غبار آلود سر بیرون کشیده اند و سرهای باستانی و شهرها و دهکده های شاهی تأیید میکند. آثاری که جسته و گریخته ازخلال نوشته های باستان شناسان بدست میآید روشنگر آن است که هنر و صنعت 5000 سال قبل ازمیلاد در این مرز و بوم ریشه و نشان دارد.

معماری ایران شناسنامه معتبر مردم این سرزمین از دوترین ازمنه قدمی است طبیعت اقلیمی ایران در این زمینه تأثیر گذار فرهنگ هایی که با ؟؟ و مغلومین به این خطه را گشودند. در این معماری کهم بارزترین اشکال خود جلوه کردن است. آداب و رسوم، مراسم مذهبی، روحیات، اخلاقیات، اندیشه و عقیده نسلها در معاری ایران انعکاس واضحی دارد. نه تنها در بناهای عظیم، در ابنیه اثار کوچک هم می توانیم این انعکاس را دریابیم. آتشکده و دهکده های شاهی که درگذشته که در سراسر این خطه جابه جا روییده بود و اینک به جا مانده است باری از فرهنگ معمای ایران باستان را در خویش نهاده است آتشکده دهکده های شاهی را در ایران باستان بر روی تپه ها بنا می کرده اند. در دهکده های شاهی معابد ویژه پرستش مهر و ناهید ( فرشته آب) وجود داشت. نقاطی که هم اکنون به پل دختر یا قلعه دختر نسبت می دهند، همان پرستشگاهها باستانی ناهید یا فرشته آب است از معابد مهر (میترا) که قبل از زردتشت در ایران رواج داشته است. نمونه های چندی باقی است. معبد (مصیصر) در شمال غربی ایران که در کوه تراشیده شده است و همچنین صخره (پی فخیریکار) در جنوب دریاچه رضاییه ازجمله این نمونه ها هستند. مهر پرستان باستانی قبل از ورود به معبد در جایی دست خود رابه آب می زدند و آن را (مهرآب) می نامیدند. که شاید نعت محراب دوره اسلامی از آن سرچشمه گرفته باشد. معماری ایران حاصل قرن ها تفکر و ثمرة اندیشه و قریحه هنری نیاکان ما و الهاماتشان از سنت ها و دست اؤردهای ملل دیگر است با آنکه در هر سیمای معماری ایرانی تغییر وتبدیل هایی را پذیرفته است، روح یگانه و ذات نیرومند آن همواره زنده و بلانده باقی مانده و همپایه زمان ظرفیت های خویش را عوض کرده است. مروری در خطوط اصلی معماری ایران از آغاز تاریخ مدرن ما، در واقع گشایندهشاهرایی به قلب تمدن دیرینه سال این سرزمین است نخستین سلسله حکومت ایران سلسله ماد بود که بخشی از هسته خود را در بنا و آثاری ه آفریده به وام  نهاد. سنگ شیر همدان، کان داوود در سریل ذهاب، دخمه صحنه در کرمانشاه، دخمه مرسوم با طاق فرهاد در لرستان، دخمه ده نوه اسحاق وند در نزدیک کرمانشاه ازبرگزیدهژ ترین آثار این دوره است. ( پلی بیوس) در توصیفی که از کاخ باستانی همدان کرده یادآور شده است که ستون های این کاخ از چوب سدر و سرو ساخته شده و روی این ستون ها از لوحه های سیمین و زرین پوشانده شده بود ( دمرگان پرود) ( شی پیه) معتقدند که این نشانه ها و آثار تخت جمشید کم و بیش شباهت دارند. در عرصه وسیع سرزمین خود از مهارت و استادی هنرمندان ممالک، زیر فرمان خویش به نحو احسن بهره می گرفتند و از این جهت در آثار معماری و صنعت ایران در دورة هخامنشی تأثیر سایر ملل نیز دیده می شود چنانکه داریوش گوید در بنای قصر او صنعتگران بابلی، مادی، لیه ی. و مصری خدمت می کرده اند و مصالح ساخمان ها از فواصل دور دست می آمده است . استفاده از تجربیات و سنن ملل تابع، نه به صورت تقلیدی و پیروی بلکه به گونه ای باز افرینی و الهام پذیری خلاقه مختص به دورة هخامنشی نسبت مادها پیش ازآنکه تجربه و مهارت (اورانویی) ها استفاده بسیار بردند. معماری دورة هخامنشیان ادامه یک هنر ملی بود. اصالت این هنر در قصر کیاکسار پادشاه ماد ( در همدان) جلوه کرد و کوروش در ادامه آن پس از شکست مادها قصری در پازارگاه یا ( مادر سلیمان) در 80 کیلومتری شمال تخت جمشید بنا کرد. که گرچه مانند تخت جمشید که به جرأت می توان گفت یکی بزرگترین و وسیع ترین بناهای است که قبل از معمول شدن آهن ساخته شده است دارای سقف، ستون های چوبی بسیار بوده است سقف ، ستون های چوبی بسیار بوده است. سقف ساختمان از چوب سور لبنان و بلوط ساخته شده و بر ستون های حاشیه دار ه سر ستون های آراسته آنها را تزیین می کرد تکیه داشته است. ستون های چوبی و تزیینات چوبی سقف که نمونه ای از زیباتری مظاهر و رنگ های تیره چوب های سدر، گردو، بلوط و سرو و رنگهای روشن تر آج بوده است. ( گوردن چایلد) می گوید: ( آثار معماری دورة هخامنشی به طوری مناسب و شبیه است که پس از دوره سومری ها در این منطقه از آسیا نظیر ندارد) بر خلاف نقشه هایی بی جان و نا زیبای بابلی و آشوری، هجاری های ایران همه زنده و جالبند. تخت جمشید از مهمترین آثار هخامنشیان است در ساختن این بنای عظیم، اکثر پادشاهان هخامنشی هر یک به گونه ای دخالت داشته اند. در این، مشهورترین یادگار ایران باسان چوب به عنوان یکی از مصالح اساسی به کرا رفته است چوب به ساختمان از لبنان، آج از هندوستان و سنگ ستون ها از یونان و زینت دیوارها از اتیوپی ( حبشه) تحصیل شده است از وره اشکانیان آثار پراکنده ای در این و خارج  وجود دارد که مهمترین آنها عبارتند از رابة قصر (هاقره) (الحضر) در ساحل دردجله این بنا اساساً اثر ذوق ایرانی است وی تأثیرمعماری روسی در طرز ساختن سقف و گچ بری آن  مشهود است خرابه معبد ناهید در (کنگاوه) نیز از آن آثار به جا مانده این دوره است. از دورة اشکانیان در معماری رسمی ایران ساختن گندب متداولی گشت از همان روزگار گنبدهای روی چهار طاق گوشه بنای شد و تفاوت آن با کنبدهای روی این بود که گندبهای روی. روی گشوراه بنا می گشت. معماری دوره ساسانیان سرشت اصیل تری دارد . قصر شیرین که خسروپرویز بنا کرد کم و بیش به پیروی از ساختمان ها هخامنشیان ساخته شده است. طاق کسری ( ایران مدین) در نزدیک دجله در شهر تیسفون از آثار شناخته شده این دوره است. این بنا از آجرهای نظامی سپید و بزرگ ساخته شده است. بر روی تالار بزرگی که موسوم به ایران است 8 تالار کوچک گشوده می شد. طاق ها بهطور کلی شکلی نیمدایره داشت و طاق بارگاه به  شکل هلالی ساخته شده و به وسعت شگرف آن دیدة هر بیننده ای را خیره می سازد. در حلی که عناصر و خطوط اصلی بنا از قریحة ایرانی مایع می گیرد. دور نسبت کدامهای از معماری رومی در پاره ای از قسمتهای آن انعکاس یافته باشد. پس از آنکه اسلام ایران را  فرا گرفت، معماری ملت خود را با آیین جدید سازگارساخت. چنین است که پاره ای از باستان شناسان و مورخان را عقیده برآن است که برج های آتش ساسانی، ساختن مناره را برای دعوت مسلمانان به نماز به کاری رفت الهام داده است عوامل معماری ساسانی با اختلافات کم و بیش اما به وضوح- در دوره های اسلامی خود را تحمیل کرد. تزئینات رایج در معماری کهن ایرانی با همه ویژگی ها خود از گچ بری و آرایش با کاشی لعابدار و غیره به معماری اسلامی ایران انتقال یافته است نقش اسلیمی های مساجد ایرانی همان پیچک های ساسانی است که نمونه آن را درطاق بستان می یابیم، ولی در هر حال این نقوش و عوامل در اثر بیدار شدن یک امپراطوری اسلامی و ورود تمدنهای گوناگون در لوی یک آئین واحد، بهره گیری مقابلی را سبب شده و تغییر شکل یافته که در خور مطالعه است از آغازگرویدن ایران به اسلام بسیاری از سنت های ایرانی و از جمله سنت معماری آن هنگام با تأثیرات «بیزانس» میان حکمرانان اسلامی متداول گشت چنانکه بسیاری از تصور خلفای اموی از جمله قصرالحیر و فخاجا و مشاطه خیلی بیش از آن چه از هنر «بیزانس» متأثر باشد از  اسلوب ایرانی الهام گرفته است و زینت های آن از شیوه ایرانی بیرونی کرده است )

آثار معماری دوران ساسانی درسرزمین ماوراء النهر

بنظر می رسد جا داشته باشد پیش از آنکه به معرفی شهرها و آثار معماری دوران ساسانی در ماوراءالنهر بپردازیم به اختصار مطالبی درباره اهمیت و ارزش آثار این منطقه در زمینه شناسائی هر چه وسیعتر فرهنگ و تمدن ایراین بیان داریم و ویژگیهای محلهای باستانی این ناحیه را بر شماریم.

ناحیه وسیعی را که از دیرباز در نوشته های مورخان و جغرافی نویسان همیشه ازآن بنام خراسانبزرگ ورارود و یا ماراءالنهر یاد شده است ازمدتها پیش دانشمندان شوروی بدلایل خاص بنام ( آسیای مرکزی) از آن یاد می کنند این ناحیه هم اکنون شامل سرزمین هائی است که جمهوری ازبکستان- جمهوری فارسی زبان تاجیکستان- ترکمنستان- ناحیه قزاقستان وقرقیزستان را در بر می گیرد.

درحالیکه دانشمندان مغرب زمین نواحی را که شامل : ترکستان شرقی مغولستان و تبت می باشد بنام آسیای مرکزی نامگذاری کرده اند. بحث درباره علت این اختلاف و انگیزه های سیاسی که منجر به نامگذاری اخیر توسط دانشمندان روس گردیده مطلبی است که از حوصله این گفتار بیرون است و جا دارد که در فرصت دیگر بآن بپزدازیم.

سرزمین وسیع ماراءالنهر و یا منطقه ایکه امروز از آن بنام آسیای مرکزی یاد می شوداز نظر جغرافیائی سرزمینی است با اختلاف منظر بسیار چنانکه  قسمت وسیعی از ان را سلسله کوههای عظیم و صحراهای وسیعی که برای زندگی انسان مناسب نیست فرا گرفته است از سوی دیگر در این ناحیه با حوضه های پرآب و بستر رودخانه های بزرگ با خکی رسوبی و حاصلخیز برخود میکنیم که از کهنترین روزگاران مسکون بوده چنانکه نشانه های آنرا بصورت تمدنهای پرارزش در این نواحی شاهد هستیم. بالاخره اینکه دامنه های ارتفاعات و استپ های این سرزمین وسیع، چراگاههای پربار و پر نعمتی را برای پرورش، گونه های مختلف دامها عرضه می دارند.

چراگاههائی که با جاذبه بسیار دامپروران بومی و گله های بزرگ آنها را بسوی خویش فرا میخواند و امکان بوجود آمدن نوعی خاص از تمدن شبانی را در این بخش فرام می ساخت.

از تمدن های معروف و شناخته شده پیش از تاریخ این سرزمین می توان آثار و تمدنهای زیر را یاد کرد: از آثار ارزنده دوره پارینه سنگی و تمدن (موسترین) میتوان کشفیات غار (تشیک تاش) در جنوب شرقی ترمز را یاد کرد با یافتن اسکلت یک انسان ( تئاندرتان) که آنرا گونه ای میان ( انسان پکن) و انسان « نئاندرتال» شناخته شده در مغرب زمین دانسته اند، باستانشناسان برای این محل اهمیت خاصی قائل هستند.

آثار مربطو به دروه نوسنگی (نئولیتیک) در سرزمین خراسان بزرگ یا ماراءالنهر دارای اهمیت و اعتباری خاص هستند. زیرا که به گونه ای روشن اوضاع و احوال و ویژگیهای مربوط به زندگی اجتماعات ساکن منطقه را در این دوران بازگو می کمند و رابطه آنرا با تمدنهای مستقر در دیگر ناحیه های سرزمین ایران مشخص میسازد.

از جمله تمدنهای معروف و شناخته شده دوران نئولیتیک ناحیه تا آغاز دوران تاریخی می توان تمدنهای زیر را یاد کرد:

تمدن شناخته شده در (آنو) واقع در دوازده کیلومتری عشق آباد ( اشک آباد) در ترکمنستان جنوبی تمدن مکشوف در ( قره تپه) در نزدیکی عشق آباد گذشته از آثار جالب دوران نوسنگی و برنز در ترکمنستان جنوبی، در ناحیه ( خوارزم) نیز با تمدنی ارزشمند بهمین نام برخودر می شود. در نواحی کوهستانی تاجیکستان جنوبی نیز با آثار فراوانی از تمدن دوران نوسنگی بر خورد می کنیم که بنام تمدن (حصار) نامگذاری شده است.

همچنین درساحل چپ (سیر دریا) نیز با محلهای باستانی زیادی از دوران برتر برخورد می کنیم که مجموع آنرا بنام تمدن (قراقوم) نامیده اند.

و بالاخره در دهر ( فرغانه) و در قسمت پائین دره ( زرافشان) نیز با آثار تمدنهای ارزنده ای از دوران برنز بر خورد شده که تمدن دره زرافشان را بنام ( زمان بابا) نامیده اند.

بحث درباره آثار تاریخی سرزمین خراسان بزرگ و ماراءالنهر با توجه به فراوانی و اهمیت این آثار مطالبی است که جا دارد درباره آن بطرو جداگانه درطی گفتارهائی چند صحبت شود. از جمله باید دانست که در دوران هخامنشی شاهد ایجاد و گسترش تعداد قابل توجهی از شهرها در این سرزمین هستیم که بعنوان مثال می توان شهرهائی چون : مرو- قلعه گبر در خوارزم قلعه میر در تاجیکستان جنوبی- ویرانه های بالا حصار در بلخ- آثار مکشوف در فرغانه و را یاد کرد.

آثار دوران باستانی

با توجه به اهمیت و موقع خاص سیاسی و اقتصادی و بازرگانی سرزمین ماراءالنهر در دوران ساسانی و گذشتن جاده معروف ( راه ابریشم) از این ناحیه و رشد روز افزون شهرنشینی در سراسر ایران ساسانی، در بسیاری از نواحی ماراءالنهر یا شهرها و محلهای مسکونی عظیم و گسترده ی برخورد می شود که نمونه های کاوش شده آنها را در محلهائی چون : (بالالیک تپه) در پانزده کیلومتری ترمذ منطقه وسیع و کم نظیر و رخشا در 20 کیلومتری شمال غربی بخارا- ویرانه های افراسیاب یا سمرقند کهن و بالاخره منطقه باستانی پرارز و گسترده (پنج کنت) یا پنجیکنت در شصت کیلومتری شهرسمرقند را می توان نام برد.

نکته قابل اشاره اینکه آثار مربو به تمدن شکوفا و ارزنده دوره ساسانی در ماراءالنهر را باستانشناسان روس و از جمله ( بانیتسکی) بنا به دلایل خاص زیر به فرصت کمی که در اختیار داریم بحث خود را تنها بمعرفی اجمالی آثار باستانی ناحیه و رخشا و پنج کنت اختصا می دهیم...



خرید و دانلود  معماری ایران به قلم 33 پژوهشگرایرانی