فایل های صوتی subliminal message چیست، چگونه عمل می کند و چرا یکی از قدرتمند ترین روش های نفوذ به ناخود آگاه هستش؟
آیا تا به حال شده که رفتار، عادت، طرز فکر یا باور به خصوصی داشته باشید که دوست داشته باشید به راحتی و در کمترین زمان ممکن آن را تغییر دهید؟ این رفتار، باور، طرز فکر و ... می تواند هر موردی باشد که از آن لذت نمی برید ولی واقعا دوست دارید که این شرایط و حالت به خصوص را تغییر دهید...
فایل های صوتی subliminal message تقریبا عملکردی مشابه فایل های خود هیپنوتیزم و هیپنوتراپی دارند، اما یک تفاوت عمده بین این دو محصول وجود دارد! فایل های هیپنوتراپی ( خود هیپنوتیزم کلامی) و فایل های subliminal message (فایل های فاقد کلام) هر دو بر ناخودآگاه اثر دارند و با تلقیناتی که به ناخودآگاه دارند باعث ایجاد تغییرات مطلوب و پایدار در فردی که تمرینات هر دوره را دنبال می کند، می شوند، اما هر یک از این فایل ها به شیوه ای کاملا متفاوت به ناخودآگاه نفوذ کرده و تغییرات مطلوب را رقم می زنند... .
در فایل های هیپنوتراپی و خود هیپنوتیزم، فردی که تمرین را دنبال می کند ابتدا وارد حالت خلسه و آرامش عمیق ذهنی و جسمی شده و سپس تلقینات مورد نظر به صورت مستقیم به ناخودآگاه وی داده می شود و با استفاده از تکنیک های هیپنوتراپی و با تکرار جلسات، تلقینات در ناخودآگاه وی تثبیت می شود، اما فایل های subliminal message اینگونه عمل نمی کنند، فایل های subliminal message تلقیناتی که قرار است به ناخودآگاه ارسال شود را در قالب نت ها و بیت های موسیقی به ضمیر ناخودآگاه می رساند، به عبارت دیگر در استفاده از فایل های subliminal message نیازی نیست که ابتدا وارد حالت خلسه شوید تا تلقینات به ضمیر ناخودآگاه وارد و در آن تثبیت شود، بلکه چون تلقینات به زبان نت ها و بیت های موسیقی طراحی، نوشته و اجرا شده، صرفا برای ضمیر ناخودآگاه قابل درک و تشخیص است و اطلاعات و تلقینات مطلوب، به راحتی در قالب زبان موسیقی به ضمیر ناخودآگاه تحویل داده می شود. بنابراین با تکرار گوش دادن به فایل های subliminal message به راحتی می توانید ذهن خود را با موردی که فایل برای آن طراحی شده، هم فرکانس و هم مدار کنید.
مزیتی که فایل های subliminal message نسبت به فایل های هیپنوتراپی دارد، این است که می توانید در هر شرایطی و حتی زمانی که مشغول به کارهای دیگر هستید نیز به این فایل ها گوش داده و کاملا اتوماتیک نتایج دلخواه خود را کسب کنید. می توانید در حین رانندگی، انجام کارهای خانه، مطالعه، مراقبت از کودکان، زمانی که در محل کار مشغول به کار هستید، یا حتی در حال پیاده روی و انجام تمرینات ورزشی نیز به این فایل ها گوش داده و عالی از تمرینات نتیجه بگیرید.
برای اینکه بتوانید از این فایل های قدرتمند نتیجه بگیرید، هیچ نیازی نیست که به پروسه ی بسیار پیچیده ای که در طراحی این نوع فایل ها دخیل است، آگاهی داشته باشید. تنها کاری که لازم است انجام دهید این است که به این فایل های حرفه ای گوش داده تا اتوماتیک وار، بقیه ی پروسه برای شما رخ دهد و به راحتی نتیجه ی مطلوب و مورد نظر خود را کسب نمایید.
چگونه از روشهای بازاریابی عصبی مانند اثر تقدم، اثر نظارهگر، نردبان تصور، قیمت مرجع و … برای افزایش فروش استفاده کنیم؟
بازاریابی عصبی – ۲۱ روش بازاریابی عصبی برای ترغیب مشتری به خریداین کتاب به بازاریابان، مدیران و کارآفرینان کمک میکند از روشهای بازاریابی عصبی برای افزایش فروش و موفقیت بیشتر استفاده کنند.
فصل ۱: ورود به مغز مشتری و برملا شدن رازهدف بازاریابی عصبی انتقال بهتر پیامهای بازاریابی به دیگران و افزایش احتمال خرید توسط مخاطب است که باعث کاهش بودجه بازاریابی و تبلیغات میشود.
بازاریابی عصبی در کسبوکارهای کوچکواژه بازاریابی عصبی بسیار علمی و پیچیده به نظر میرسد. همچنین اغلب کتابها و مقالات به کاربرد بازاریابی عصبی در شرکتهای بسیار بزرگ و برندهای معروف میپردازند. ولی اغلب ایدههای بازاریابی عصبی در کسبوکارهای کوچک قابل استفاده است. برخی از آنها بسیار سادهتر و کمهزینهتر از چیزی است که تصور میکنید. این کتاب دقیقا برای صاحبان کسبوکارهای کوچک با بودجه محدود نوشته شده است. البته واضح است که شرکتها و برندهای بزرگ نیز میتوانند از این مطالب استفاده کنند.
تناقض گفتههای مشتریان با خریدهای آنانآقای مالکولم گلادول در کتاب معروفش با نام «نقطه واژگونی» به این پدیده میپردازد. او توضیح میدهد که افراد مختلف هنگام ورود به کافیشاپ در یک نظرسنجی شرکت کردند تا مشخصات قهوه مورد علاقهشان را توضیح دهند. اغلب افرادی که در نظرسنجی اعلام کرده بودند به قهوه تلخ و غلیظ علاقه دارند، بعد از چند دقیقه در همان کافیشاپ به قهوه خود چند قاشق شکر اضافه میکردند! بنابراین همیشه نمیتوان به گفتههای مشتریان اعتماد کرد. گاهی آنها در مورد محصول نظراتی میدهند که با خریدهای خودشان تناقض دارد.
ورود به مغز انسان و برملا شدن رازاگر مشتریان نیازهای واقعی خود را بر زبان نمیآورند و همواره نمیتوان به گفتههای آنان اعتماد کرد، پس راهحل چیست؟ در سالهای اخیر دستگاههایی با نامهای EEG ،fMRI و … ساخته شده که انواع کوچک و قابلحملی دارد که بر سر انسان نصب میشود و میتواند از مغز انسان عکس بگیرد. این دستگاهها دریچهای برای ورود به مغز انسان و برملا کردن رازهای خرید باز کردهاند.
تصمیمات خریداما سؤال بسیار کلیدی آن است که تصمیمات خرید توسط کدام قسمت مغز انجام میشود؟ نکته مهمی که در بازاریابی سنتی به آن توجهی نمیشود این است که تصمیمات خرید ما اغلب با مغز قدیم انجام میشود! تا به حال بازاریابان فکر میکردند تمامی خریدها با بخش منطقی مغزمان انجام میشود. البته همیشه در طول تاریخ بازاریابان میدانستند که احساسات بر تصمیمات خرید تاثیر دارد. ولی اکنون مشخص شده است که تاثیرگذاری بخش احساسی و مغز قدیم بسیار فراتر از آن چیزی است که تصور میکردیم.خانم لِزلی هارت در کتاب «مغز چگونه کار میکند» توضیح میدهد که «شواهد نشان میدهد مغز قدیم قسمتی است که تعیین میکند کدام بخش اطلاعات دریافتی، برای پردازش به مغز جدید مخابره شود و کدام تصمیمات تایید شود یا رد شود».پس اگر با عملکرد «مغز قدیم» بیشتر آشنا شویم میتوانیم عملیات بازاریابی تاثیرگذارتری طراحی کنیم.
فصل ۲: ورود به دنیای مغز قدیم۱. مغز قدیم با احساسات ترغیب میشود!
۲. معیار تصمیمات مغز قدیم افزایش سود و کاهش زیان است!
۳. مغز قدیم با تصاویر ارتباط برقرار میکند!
۴. مغز قدیم تحت تاثیر آغاز و پایان است.
۵. فقط موارد ملموس درک میشوند.
۶. مغز قدیم تضاد را درک میکند.
در فصل سوم خواهید آموخت که چگونه مطالبی بگویید یا بنویسید که باعث جلب توجه مغز قدیم شود. مکالمه با مغز قدیم یکی از مهمترین مهارتهایی است که باید به عنوان بازاریاب داشته باشید.
فصل ۴: بازاریابی ۵ بعدی
اغلب عملیات بازاریابی دو بعدی است یعنی فقط از بینایی و شنوایی استفاده میشود. شاید بتوان عملیات بازاریابی طراحی کرد که بر ۵ حس مخاطب تاثیر بگذارد.
در این فصل به ارائه مدلی میپردازیم که از دیدگاه بازاریابی عصبی به تشریح مشتری و رفتار خرید او میپردازد. قبل از پرداختن به این موضوع مدل سنتی را بررسی میکنیم و سپس تفاوت مدل جدید را با آن میبینیم.
فصل ۶: تاثیر دیگران در تصمیماتآزمایش «اثر نظارهگر» بیان میکند که رفتار فرد وقتی میداند افرادی او را نظاره میکنند فرق میکند. در واقع نظارهگرها بر واکنش ما اثر میگذارند و اگر آنها نباشند شاید رفتار ما متفاوت باشد.
اثر نظارهگر و خریدشاید این موضوع را قبول نکنیم ولی تصمیمات خرید ما به شدت تحت تاثیر دیگران است. ما هر سال در نمایشگاههای مختلف شرکت میکنیم و محصولات آموزشی در زمینه مدیریت عرضه میکنیم. گاهی در نمایشگاهها فردی به غرفه مدیرسبز مراجعه میکند و محصولی را در دست گرفته شروع به خواندن مطالب روی جعبه میکند. چند نفر دیگر نیز دقیقا همان کار را انجام میدهند. تمام آنها در مرحله تصمیم گیری خرید هستند و درباره خرید آن محصول مردد هستند. معمولا وقتی یکی از آنها اقدام کرده و محصول را خریداری میکند این شجاعت به دیگران نیز منتقل میشود و آنها نیز همان محصول را میخرند. حالت عکس آن نیز صادق است. وقتی اولین نفر محصول را سر جایش گذاشته و به راهش ادامه میدهد، دیگران هم همین واکنش را نشان میدهند!
در فصل هفتم ۲۱ ترفند بازاریابی عصبی مورد بررسی قرار میگیرد:۱. ارائه گزینههای مناسب
۲. درخواستهای کوچک
۳. کاهش نقاط درد
۴. توجیه قیمت
۵. استفاده از اعداد و ارقام در بازاریابی
۶. استفاده از داستان
۷. انتخاب هوشمندانه عکسها
۸. نامگذاری مناسب محصولات
۹. استفاده از صفتهای مناسب
۱۰. نکاتی درباره فروش حضوری
۱۱. افزودن گزینههای نامعقول
۱۲. ترتیب ارائه محصولات
۱۳. عمل متقابل
۱۴. کاهش پشیمانی پس از خرید
۱۵. تبدیل اعتراضات به درآمد
۱۶. اثر تجمعی در رضایت و نارضایتی مشتری
۱۷. بازاریابی عصبی در طراحی محصولات
۱۸. تسهیل اولین خرید
۱۹. نفع سریع و لحظهای
۲۰. استفاده از واژههای اثرگذار
۲۱. کمیابی
عمر انسان مردم ترس همواره صرف اجرای نمایش هائی می شود که او را درمقابل دیگران توانا و شجاع جلوه دهد، بدون توجه به این نکته که ورود و درگیرشدن در این بازی اجتماعی، ترس و اضطراب بیشتر به همراه می آورد.
هنگامی که اجداد ابتدائی ما با خطرات فیزیکی مواجهه می گردیدند رویا روئی یا فرار روش منطقی آنها در مواجهه با مشکلاتی بود که حیات فیزیکی شان را تهدید می نمود. اما با سلطۀ نسبی برطبیعت و تشکیل تمدن ها، بشرشکل غیرعادی ای از ترس را تجربه نمود. تهدید و نگرانی ای غیرطبیعی به عنوان انسان.
ترس ازهم نوع موجب شد تا انسان برای انطباق خود با این ترس جدید و کرخت نمودن آن به اوهام فکری پناه برده و خود را برای همیشه در دام خود ساختۀ (ترس فکری) گرفتار سازد!
این اضطراب فکری بابت آزارهای فیزیکی و همچنین تهدید موجودیتی خیالی به عنوان (شخصیت من) شکل گرفت، پدیده ای خیالی که جامعه آن را به عنوان چیزی ارزشمند به فرد معرفی می نماید، تا حدی که افراد موجودیت واقعی خود را در برابر دیگران به واسطۀ داشتن آن باور داشته، تلاش خود را صرف حفظ و دفاع از(چیزی که وجود ندارد) می کنند!
قطعا بشر اولیۀ در مواجهه با خطرات فیزیکی فکر یا خیال پردازی نمی کرده بلکه بلافاصله دست به عمل می زده . درواقع این ارگانیسم بوده که درموقعیت خطر به صورتی یکپارچه وارد عمل می شده و تفکر به عنوان ابزاری راهبری و همسو با ذهن به کمک ارگانیسم می آمده است.
این تفاوت بین نعمت اندیشه با (من فکری) وراج است که اکنون زمام ذهن را به عهده گرفته، پدیده ای بیگانه با انسان که هنرش تزریق تردید، تضاد و اضطراب به ذهن است.
هنگامی که اساس امنیت روانی فرد براموری ناپایدار و قراردادی همچون ثروت، مقام یا تعریف و تمجید ها بنا شده باشد، قطعاً با کوچک ترین تلنگر یا اهانتی ازطرف دیگران فرو خواهد ریخت. (کافی است با زیرنظرگرفتن احوال متغیرخود یا دیگران متوجه چنین وضعیت متزلزی بشویم).
ما در حال حاضر نسبت به ترس شرطی و برای نگران بودن تربیت شده ایم، ما ناخواسته بابت عدم رعایت و تمکین در امور گوناگون مضطرب و نگران می شویم.
با وجود چنین روند تاریخی ای برای بشر، اگربخواهیم نیزنمی توانیم مضطرب نباشیم. زیرا برای این حالت برنامه ریزی شده ایم.
شرط لازم برای پایان بخشیدن به شیوع ترس در ذهن، توجه و نگاه به عاملی است که مرتباً ترس را به ذهن وارد می نماید.( آیا تا بحال ازخود پرسیده اید که چرا هیچگاه افکار شاد همانند اضطراب ذهن را مورد هجوم قرار نمی دهند و ذهن همیشه آمادۀ میزبانی از نگرانی هاست)!
چرا در برخورد با آزار دیگران دچار تردید و فلج ذهنی می شویم؟
علت این امر عادت به ترس و قدمت آن در ذهن است. هرچه سابقه آزار دیدن بیشتر باشد عمق ترس بیشتراست. این موضوع ازطرفی باعث افزایش ترس می شود، ازطرف دیگرحساسیت ذهن را کاهش می دهد.
شرط اول برای روبرو شدن با ترس، داشتن ذهنی حساس و چابک است. ذهنی که قادر به تمیزدادن خطر واقعی ازترس های فکری باشد. به عبارتی تشخیص تفاوت بین کذب های منتشرشدۀ فکری با درک مستقیم ذهنی.
هوشیاری ذهنی ما را قادرمی سازد تا با زیرنظرگرفتن روند شکل گیری ترس، منبع شیوع ترس را در خود تشخیص دهیم.
حساسیت ذهنی کمک می کند تا درک کنیم که آنچه ترس را می آفریند(من فکری)، همان ترس است. اگراندیشه ترس توسط خالق آن(من فکری) در ذهن تصور نشود، تصور ترس که امری فکری و غیر واقعی است در سکوت ذهن مانند هرتوهم دیگری ابتدا کمرنگ و سپس محو می گردد.
در حال حاضرذهن اغلب افراد به واسطۀ هجمۀ تکنولوژی و جنجال های رسانه ای در وضعیت ناهوشیاری قرار دارد تا جایی که در مواجهه با افکار آزاردهنده و اضطراب به جای درک و توجه به دلائل آن، در پی تخدیر رنج آن به هر وسیلۀ ممکن هستیم.
برای رفع اضطراب نباید ازآن گریخت یا با آن مبارزه کرد، زیرا چنین اشتباهی باعث باور بیشترآن می شود. ترس را باید مورد توجه و درک قرار داد نه اینکه ازآن گریخت.
اجداد ابتدائی انسان دارای ذهنی منسجم و یکپارچه و به دور از تضاد های کنونی ما می بودند. این انسجام آنان را قادر می ساخت بجای تردید و فلج ذهنی درمواجهه با خطر با تمام وجود درجهت رفع آن گام بردارند.
آنچه بدتراز ترسو بودن است اندیشۀ شجاع شدن است .( که آن هم سوغات (من فکری) به منظور سرکارگذاشتن هرچه بیشترما است. انسان هیچگاه سعی ننموده بداند چیست بلکه همواره در اندیشۀ شدن بسر برده است، این عدم پذیرش و تلاش برای شدن همواره او را درمسیرتضاد و تناقض های فکری که نهایتا منجر به اضطراب می شود قرارداده است.
هرمسیرمعنوی ای که انسان به انگیزۀ رسیدن و شدن پا درآن می گذارد تابع زمان و فکر بوده و نوعی فریب فکری به منظور فرار از توجه به چیزی که هستیم می باشد.
اگر جریان تصویرسازی بین مشاهده گر ترس و ترس درذهن قطع گردد تصویر ترس قطع خواهد شد. تصویرکه نباشد ذهن خالی از وجود مشاهده گراضطراب به عنوان ناظر اضطراب می گردد.
( هنگامی که تصویرخلق می گردد مشاهده گری نیزبه عنوان ناظر برتصویر پا در ذهن می گذارد ما این ناظرمداخله گر را اشتباهاً (من) خود تصور می کنیم. اگر این ناظر نباشد ترس نیز نخواهد بود).
درحقیقت ترس توسط عاملی خلق می شود که با افتخار به عنوان شخصیت (من) به دیگران معرفی و دائماً نگران عرضۀ بی نقص آن هستیم.( اصولاً ترس جزو تفکیک ناپذیر باور من است، نمی توان من را باور و ترس را هرلحظه تجربه نکرد).
باید این واقعیت را درک کنیم که آنچه نگران اثبات اش(شخصیت من) به دیگران ایم همان تصویر بزک کرده از(من ترسو) است که می خواهیم ازآن بگریزیم.
ترس های امروزی بشر ریشۀ اجتماعی دارند، مهم ترین نگرانی انسان یا بابت قضاوت ها است یا نقص های غیرحقیقی که محیط به او القاء نموده است. نگرانی هائی که دراثرتکرار درذهن رسوب کرده و ریشه های ترس را در وجود شخص عمیق ترنموده اند.
اازااهنگامی که به ترس فکری با حالت توجه ذهنی و مستقل از(وهم من) خیره بمانیم، تصویرترس کمرنگ و محو اامی شود، زیرا درآن حالت مشاهده گری به عنوان (من فکری) در ذهن حضور نداردکه اندیشه ترس را تداوم بخشد.
با توجه به شیوع و نفوذ ترس ، طبیعی است که افراد برای انطباق خود با رنج اضطراب به هرچیزی ازجمله انواع مخدرها روانی روی آورده وکرخ نمودن ترس و بی خبری را به عنوان شیرین ترین حالت در زندگی در نظر بگیرند! انرژی و فرصت حیات این افراد مصروف مبارزه با چیزی می شود که زائدۀ توهمات فکری خودشان بوده و اصلاً وجود خارجی ندارند!
چرا به جای درک ترس تسلیم اضطراب های فکری می شویم؟
با هجوم افکار اغلب ما غرق در توهمات و خیالات می شویم. این منگی موجب می شود تا با بی دقتی هرچه تمام تراز کناردلائل شکل گیری اضطراب می گذریم. دراین شرایط ذهن تدریجاً پرمی شود از پرونده های بازی که هرکدام مولد ترس و نگرانی جدیدی است.
ذهن هزار تکه و پرتضاد ما به دلیل عادت به ترس، محکوم به تجربۀ هر روزۀ ترس و اضطراب است.
ذهن انسان معاصر در حال استهلاک بابت مصلحت اندیشی های اجتماعی، تردید و همچنین قضاوت ها است. با وجود چنین شرایطی انسان عملاً درمقابل هجوم ترس و اضطراب فلج و ناتوان مانده است. هرچه انسان به اوهام و رویاهایش بیشتر بها دهد و راه تخدیرترس را پیشه کند، بیشتر در دام ترس و اضطراب اسیر می گردد!
توهم، توهم را می طلبد، از یک طرف (من فکری)تولید ترس و اضطراب های خیالی می کند،ازطرف دیگر همین من خیالی در ارزوی رهایی از ترس های خودساخته است.وانسان بیچاره تا اخر عمر سر درگریبان دشمنی است که حتی از وجودش اگاه نیست.
سلامت باشید