یک سال پیش، زندگی در اطرافم فرو ریخت. تا حد مرگ کار میکردم، پدرم به طور ناگهانی مرد و روابطم با همکاران و دوستانم به هم ریخت. در ناامیدی به نکته کوچکی اطمینان داشتم و آن رسیدن به گشایشی بزرگ بود. بارقه ای از رازی بزرگ- راز زندگی- به من داده شد. این بارقه کتابی قدیمی و صد ساله بود که دخترم هیلی به من هدیه داد و باعث شد “راز” را در تاریخ دنبال کنم. نمیتوانستم باور کنم که انسانهای بسیاری آن را میدانستند. آنها افراد بزرگی در تاریخ بودند: افلاطون، شکسپیر، نیوتن، هوگو، بتهوون، لینکن، امرسون، ادیسون و انیشتن. من ناباورانه از خودم پرسیدم: “چرا همه مردم این را نمیدانند؟” شوقی برای در میان گذاشتن “راز” با جهان داشتم و به جستجوی انسانهای زنده ای که “راز” را میدانستند، پرداختم. آنها یکی پس از دیگری ظاهر شدند. من یک جاذب شده بودم…
یک سال پیش، زندگی در اطرافم فرو ریخت. تا حد مرگ کار میکردم، پدرم به طور ناگهانی مرد و روابطم با همکاران و دوستانم به هم ریخت. در ناامیدی به نکته کوچکی اطمینان داشتم و آن رسیدن به گشایشی بزرگ بود. بارقه ای از رازی بزرگ- راز زندگی- به من داده شد. این بارقه کتابی قدیمی و صد ساله بود که دخترم هیلی به من هدیه داد و باعث شد “راز” را در تاریخ دنبال کنم. نمیتوانستم باور کنم که انسانهای بسیاری آن را میدانستند. آنها افراد بزرگی در تاریخ بودند: افلاطون، شکسپیر، نیوتن، هوگو، بتهوون، لینکن، امرسون، ادیسون و انیشتن. من ناباورانه از خودم پرسیدم: “چرا همه مردم این را نمیدانند؟” شوقی برای در میان گذاشتن “راز” با جهان داشتم و به جستجوی انسانهای زنده ای که “راز” را میدانستند، پرداختم. آنها یکی پس از دیگری ظاهر شدند. من یک جاذب شده بودم…