دیپلماسی عمومی افزون بر تصحیح و اصلاح وجه کشوری در میان مخاطبان، می تواند با افکارسازی ملتی را نیز علیه نظام خود بشوراند و جایگزین کودتا و یا اشغال نظامی شود.
دیپلماسی عمومی یا مردمی، سازوکاری است که در دوره های اخیر از نظریه به تاریخ وارد و در بسیاری از کشورهای جهان عملیاتی شده و بخشی از تاریخ سیاسی و دیپلماسی کشورها را تشکیل داده است؛ زیرا دیپلماسی رسمی هرچند که کارآیی بسیاری در بیان قدرت و ایجاد تفاهم در میان دولت ها ایفا می کند ولی همراهی افکار عمومی و ملت ها را به دنبال ندارد. از این روست که دیپلماسی عمومی به عنوان مکمل به کار گرفته می شود تا افکار عمومی ملت ها را نسبت به کشوری تغییر داده و مثبت سازند.
در حقیقت دیپلماسی عمومی یا مردمی، آن بخش از دیپلماسی است که فراتر از سطح مناسبات دولت با دولت می باشد و هدف آن تاثیرگذاری بر ذهن سازان و تصمیم گیران اصلی دیگر جوامع و کشورها از طریق انتقال پیام های کلیدی درخصوص وجه مثبت یک کشور است.
به سخن دیگر، دیپلماسی عمومی به معنای «تلاش های یک دولت برای درک، ارتباط و نفوذ در افکار عمومی کشورهای هدف در جهت تحکیم منافع ملی آن کشور» به کار برده می شود.
دراین روش، چهره کشور و ملتی به گونه ای تبلیغ می شود که احتمال جذب، سرمایه، دانشجو و گردشگر را تقویت کمک کند و در نهایت به ارتقای نفوذ و جایگاه خارجی و بین المللی و نیز سیطره دامنه نفوذ با ایجاد دوستانی موثر در بلند مدت بینجامد، زیرا بارها این پیامد اثبات شده است که «قدرت نرم می تواند، تاثیرات سختی داشته باشد» و معادلات جهانی را تغییر دهد.
جنگ جهانی دوم، جنگی فراگیر بین اول سپتامبر ۱۹۳۹ تا دوم سپتامبر ۱۹۴۵ بود. البته درگیریهای مرتبط با این جنگ از چند سال پیش از آن آغاز شده بودند. این جنگ بسیاری از کشورهای جهان از جمله تمامی ابرقدرتهای روز را درگیر خود کرد تا جایی که دو دسته از کشورهای مختلف با تشکیل اتحادهای نظامی به نامهای متّحدین و متّفقین در مقابل یکدیگر صف آرایی کردند. این جنگ گستردهترین جنگ جهان تاریخ بشر بود که در آن بیش از ۱۰۰ میلیون نفر از قریب به سی کشور مختلف به صورت مستقیم در آن جنگیدند. در طول این جنگ که حالتی یک جنگ تمام عیار به خود گرفته بود، کشورهای مختلف تمامی توان اقتصادی، صنعتی و علمی خود را صرف جنگ کردند تا حدی که تفاوتی بین منابع نظامی و غیرنظامی در آن نبود. این جنگ همچنین باعث کشتار جمعی غیرنظامیان و بمبارانهای راهبردی نابود کننده گسترده علیه مقاصد صنعتی و مراکز تمرکز مردم (که به مرگ بیش یک میلیون نفر از جمله در حملات اتمی به دو شهر ژاپنی انجامید) شد. در طول جنگ جهانی دوم بیش از ۷۰ میلیون نفر کشته شدند که این آمار خونینترین درگیری انسان در طول تاریخ بشریت است.
اگر چه ژاپن تهاجم خود به جمهوری چین را از سال ۱۹۳۷ آغاز کرد[۲] اما عموماً حملهٔ آلمان نازی به نیمه غربی لهستان در اول سپتامبر سال ۱۹۳۹ که به اعلام جنگ فرانسه و بریتانیا به این کشور انجامید، تاریخ شروع جنگ جهانی دوم خوانده میشود. در طول جنگ آلمان نازی موفق شد با تشکیل اتحاد نظامی تحت عنوان قوای محور با ایتالیا و ژاپن، از طریق اعمال قوه قهریه یا انعقاد پیمان ضمیمه، بخش عمدهای از قاره اروپا را تحت کنترل خود درآورد. آلمان بعد از ضمیمه مرکز اروپا اتریش چکسلواکی مجارستان و سپس با حمله نظامی به شمال اروپا اسکاندیناوی و غرب اروپا فرانسه را اشغال و انگلستان را محاصره دریایی و جنگ هوایی نمود. آلمان در شرق بر طبق قرارداد مولوتوف-ریبنتروپ در اوت ۱۹۳۹ آلمان نازی و شوروی توافق کردند کشورهای اروپای شرقی شامل لهستان، فنلاند، رومانی و کشورهای حوزه بالتیک را بین خود تقسیم کنند. اما بعدها در ژوئن ۱۹۴۱ آلمان و متحدانش حمله گستردهای را تحت عنوان عملیات بارباروسا علیه شوروی آغاز کردند که به بزرگترین صحنه نبرد تاریخ بشریت تبدیل شد. این نبرد که بخش عظیمی از توان نیروهای محور را صرف خود کرد با راهبرد زمین سوخته شوروی به یک جنگ فرسایشی تبدیل شد که با از بین بردن قسمت قابل توجهی از نیروی نظامی مهاجمان، ورق را در نبرد به کلی به ضرر آلمان و متحدانش برگرداند. در پی این مسئله در سال ۱۹۴۲ متحدین شمال آفریقا را از دست دادند؛ روند این شکستها در سال ۱۹۴۳ با غلبه کمرشکن شوروی در جناح شرق اروپا دو نبرد استالینگراد و کورسک بر آلمانی و حملهٔ موفقیت آمیز متفقین غربی به جناح جنوب اروپا ایتالیا (که به تسلیم شدن ایتالیا انجامید) و در سال ۱۹۴۴ به جناح غرب اروپا فرانسه ادامه یافت. از سوی دیگر ایالات متحده که با حمله ژاپن به پرل هاربر هاوایی وارد جنگ شده بود، در جبههٔ اقیانوس آرام آسیا به موفقیتهایی دست یافت که این روند ابتکار عمل را از ژاپن گرفت و وارد جنگ اروپا در فرانسه هم شد. با استفاده از این فرصت شوروی که تمامی اراضی از دست رفته خود را پس گرفته بود، تهاجمی همهجانبه را علیه سرزمین آلمان و متحدانش آغاز کرد.
جنگ در اروپا در ۸ می ۱۹۴۵ با سقوط برلین به دست سربازان ارتش سرخ شوروی و تسلیم بی قید و شرط آلمان و در ژاپن که حاضر به تسلیم نبود، در ۱۵ اوت ۱۹۴۵ پس از دو حمله اتمی مرگبار و ویران کننده به دو شهر هیروشیما و ناکازاکی توسط ارتش ایالت متحده پایان یافت تا پیروی کامل نصیب متفقین شود.[نیازمند منبع]. نتیجهٔ نهایی جنگ جهانی دوم پیروزی متفقین بود اما پیامدهای این جنگ تغییرات بسیاری در پی داشت که از آن جمله میتوان تشکیل سازمان ملل متحد برای جلوگیری از مناقشات بین کشورها را نام برد که قدرتهای پیروز در جنگ شامل ایالات متحده آمریکا و بریتانیا و فرانسه و شوروی و چین به پنج عضو دائم شورای امنیت آن تبدیل شدند. دو کشور ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به عنوان ابرقدرتهای نو ظهور پس از جنگ در مقابل یکدیگر قرار گرفتند که از آن با عنوان جنگ سر یاد میشود که برای ۴۶ سال ادامه یافت. بسیاری از کشورهای آسیب دیده در جنگ به خصوص در اروپا با کنار گذاشتن دشمنیها در سایه بازسازی اقتصادی و صنعتی بهبود روابطشان با یکدیگر و ایجاد هویتی واحد را در پیش گرفتند...