کتاب من و جام و شبتابها نوشته قدمعلی سرامی با تصاویری بسیار زیبا از سیروس آقاخانی...
قسمتی از داستان:نمیدانم چند ساله بودم. همین یادم است که هنوز به مدرسه نمیرفتم. در آن زمان همیشه از بچههای دیگر فاصله میگرفتم و در تنهایی با خود بازی میکردم. تنهایی دنیای عجیبی است. با اینکه معمولاً زندگی با جمع و در کنار دوستان و آشنایان بهتر و خوشتر میگذرد، اما نمیدانم چرا ترجیح میدادم با خود خلوت کنم، شاید در تنهایی بیشتر احساس آرامش میکردم. البته گاهی اوقات آدم احساس میکند با خودش هم میتواند خوب و خوش بگذراند. اصلا بعضی وقتها هر کس میتواند دوست خوبی برای خودش باشد ولی فقط بعضی وقتها...