عنوان مقاله: پرتویی از سیره و سیمای امام موسی کاظم(ع) قالب فایل: WORD تعداد صفحات: 17 صفحه
فهرست مطالب: ● مقدمه ● سخن چینی درباره امام(علیه السلام) ● صفات برجسته امام کاظم(علیه السلام) ● چگونگی به امامت رسیدن آن حضرت ● شخصیت اخلاقی ● برخورد حاکمان سیاسی معاصر با امام ● زندان نمودن امام و چگونگی شهادت ● نجمه همسر امام ● فرزندان امام ● تأثیر علمی آن بزرگوار ● بعد از شهادت ● سخنان برگزیده
مقدمه حضرت
امام موسی بن جعفر(علیه السلام)، معروف به کاظم و باب الحوائج و عبد صالح
در روز یکشنبه 7 صفر سال 128 قمری در روستای «ابواء»، دهی در بین مکّه و
مدینه، متولّد گردید. نام مادر آن حضرت، حمیده است. آن حضرت در 25 رجب سال 183 قمری، در زندان هارون الرّشید عبّاسی در بغداد، در 55 سالگی به دستور هارون مسموم گردید و به شهادت رسید. مرقد شریفش در کاظمین، نزدیک بغداد، زیارتگاه شیفتگان حضرتش میباشد. امام
موسی بن جعفر همان راه و روش پدرش حضرت صادق(علیه السلام) را بر محور
برنامه ریزی فکری و آگاهی عقیدتی و مبارزه با عقاید انحرافی، ادامه داد. آن حضرت با دلائل استوار، بیمایگی افکار اِلحادی را نشان میداد و منحرفان را به اشتباه راه و روششان آگاه میساخت. کمکم جنبش فکری امام(علیه السلام)درخشندگی یافت و قدرت علمیاش دانشمندان را تحت الشعاع خود قرار داد. این کار بر حاکمان حکومت عبّاسی سخت و گران آمد و به همین دلیل با شیفتگان مکتبش با شدّت و فشار و شکنجه برخورد کردند. از
اینرو،امام کاظم(علیه السلام) به یکی از شاگردان معروفش به نام هشام هشدار
داد به خاطر خطرهای موجود، از سخن گفتن خودداری کند و هشام هم تا هنگام
مرگ خلیفه از بحث و گفتگو خودداری کرد. ابن حجر هیتمی گوید:«موسی کاظم
وارث علوم و دانش های پدر و دارای فضل و کمال او بود وی در پرتو عفو و
گذشت و بردباری فوق العاده که در رفتار با مردمِ نادانِ زمان از خود نشان
داد، لقب کاظم یافت، و در زمان او هیچ کس در معارف الهی و دانش و بخشش به
پایه او نمیرسید.»امام کاظم(علیه السلام) در برابر دستگاه ظلم و ستم عبّاسی
موضع سلبی و منفی را در پیش گرفت و دستور داد تا شیعیان در دعاوی و
منازعات خود، به دستگاه دولتی روی نیارند و به آنان شکایت نبرند و سعی کنند
با قرار دادن قاضی تحکیم در میان خویش، منازعات را فیصله دهند. امام(علیه
السلام) درباره حاکمان غاصب زمانش فرمود: «هر کس بقای آنان را دوست داشته
باشد از آنان است و هر کس از آنان باشد وارد آتش گردد.» بدین وسیله آن
حضرت، خشم و نارضایتی خود را از حکومت هارون پیاپی ابراز میفرمود و همکاری
با آنان را در هر صورت حرام میدانست و اعتماد و تکیه بر آنان را منع میکرد و
میفرمود: «برآنان که ستمکاراند تکیه مکنید که گرفتار دوزخ میشوید.»امام
کاظم(علیه السلام)، علی بن یقطین، یکی از یاران نزدیک خویش را از این فرمان
استثنا کرد و اجازت داد تا منصب وزرات را در روزگار هارون عهده دار گردد و
پیش از او، منصب زمامداری را در ایّام مهدی بپذیرد. او نزد امام
موسی(علیه السلام)رفت و از او اجازت خواست تا استعفا دهد و منصب خود را ترک
کند، امّا امام او را از این کار بازداشت و به او گفت: «چنین مکن، برادران
تو به سبب تو عزّت دارند و به تو افتخار میکنند، شاید به یاری خدا بتوانی
شکست ها را درمان کنی و دست بینوایی را بگیری یا به دست تو، مخالفان خدا
درهم شکسته شوند. ای علی! کفّاره و تاوان شما، خوبی کردن به برادران
است، یک مورد را برای من تضمین کن، سه مورد را برایت تضمین میکنم، نزد من
ضامن شو که هر یک از دوستان ما را دیدی نیاز او را برآوری و او را گرامی
داری و من ضامن میشوم که هرگز سقف زندانی بر تو سایه نیفکند و دم هیچ شمشیر
به تو نرسد و هرگز فقر به سرای تو پای نگذارد. ای علی! هر کس مؤمنی را شاد سازد، اوّل خدای را و دوم پیامبر را و در مرحله سوم ما را شاد کرده است.»